کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریش
لغتنامه دهخدا
تحریش . [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالیدن شکره . (زوزنی ). برافزولیدن قوم و سگ بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحریش میان قوم یا سگان ؛ برانگیختن آنان به یکدیگر. (از قطر المحیط). تحریش میان قوم ؛برانگیختن و دشمنی افکندن میان آنان و همچنین...
-
واژههای همآوا
-
تهریش
لغتنامه دهخدا
تهریش . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن سگان را بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
محرش
لغتنامه دهخدا
محرش . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحریش . برافژولنده ٔ قوم و سگ بر یکدیگر. (از منتهی الارب ). آنکه برمیانگیزاند سگها و یا مردمان را بر یکدیگر. (ناظم الاطباء).
-
تحریب
لغتنامه دهخدا
تحریب . [ ت َ ] (ع مص ) به خشم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تیز کردن سنان . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قط...
-
کش کش کردن
لغتنامه دهخدا
کش کش کردن . [ ک ِ ک ِ/ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن . (یادداشت مؤلف ). مُحارَشَة. مُهارَشَة. تَحریش . || برآغالیدن بطور مطلق . (یادداشت مؤلف ). || راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش . رجوع به کش...
-
تقریش
لغتنامه دهخدا
تقریش . [ ت َ ] (ع مص ) برآغالانیدن و برانگیختن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحریش و اغرا میان قوم . (از اقرب الموارد). || آزمند گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نمامی کردن . (از اقرب الموارد). || ورزیدن . (منتهی ا...
-
برآغالانیدن
لغتنامه دهخدا
برآغالانیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اغراء. تدریب . تقریش . (منتهی الارب ). تأریش . اضراء. تحریش . تحریض . تهییج . برانگیزاندن . برانگیختن . بعدها این کلمه را بجای فعل متعدی استعمال کرده اند ولی قدما از برآغالیدن تعدی را میخواسته اند. (یادداشت مؤلف ...
-
برافژولیدن
لغتنامه دهخدا
برافژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) بحرکت آوردن . (از ناظم الاطباء). تحریک . بعث . (تاج المصادر). برانگیختن بجنگ . (آنندراج ). برآغالیدن . ورغلانیدن . حث . (تفلیسی ). تحریض . احتثاث . (تاج المصادر). تحضیض . احثاث . استحثاث . (یادداشت مؤلف ). تحریش...
-
نزء
لغتنامه دهخدا
نزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(صراح ). تحریش و افساد میان قوم . (از اقرب الموارد)(از المنجد). یقال : نَزَءَ الشیطان ُ بین...
-
برآغالیدن
لغتنامه دهخدا
برآغالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . (آنندراج ) (برهان ). نزغ . (منتهی الارب ). اغراء. (ترجمان القرآن ). برغلانیدن نیز گفته اند. (آنندراج ). اغراء و تحریض . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ). تحریض کردن شخصی را بر چیزی و کاری . (ب...
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
شکره
لغتنامه دهخدا
شکره . [ ش ِ ک َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) شکارچی . صیاد. شکاری . شکارگر. نخجیرگر. شکارکننده . صاید. قانص . قناص . (یادداشت مؤلف ). || شکار. شکاری . صید. (یادداشت مؤلف ) : با غلامان و آلت شکره کرد کار شکار و کار سره . عنصری .شغفی عظیم به شکره [ و ] یوز و ...
-
ض
لغتنامه دهخدا
ض . (حرف ) نشانه ٔ حرف پانزدهم است از الفبای عرب و نام آن ضاد است و در حساب جُمّل آن را به هشتصد دارند و در حساب ترتیبی عربی نماینده ٔ عدد پانزده و در فارسی هجده است و آن یکی از دو حرف مختص به عرب است ، یعنی «ض » و «ظ»، و در فارسی این حرف نباشد و آن ...