کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجوز
لغتنامه دهخدا
تجوز. [ ت َ ج َوْ وُ ] (ع مص ) آسان فاگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). آسان فراگرفتن . (زوزنی ). آسان فراگرفتن چیزی را و چشم پوشی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || عفو کردن گناه کسی را. (منتهی الارب ) ...
-
واژههای همآوا
-
تجوظ
لغتنامه دهخدا
تجوظ. [ ت َ ج َوْ وُ ] (ع مص ) سعی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
متجوز
لغتنامه دهخدا
متجوز. [ م ُ ت َ ج َوْ وِ ] (ع ص ) آسان فرا گیرنده کاری را. (آنندراج ). کسی که کاری را به سهل انگاری می کند. (ناظم الاطباء). || آن که در نماز گزاردن تغافل و تکاهل می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || آن که سخن به مجاز می گوید. (ناظم الاطباء)...
-
اسم اشاره
لغتنامه دهخدا
اسم اشاره . [ اِ م ِ اِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عربی ، یکی از معارف است و آن اسمی است که برای معنی مشارالیه وضع شده باشد، به اشاره ٔ حسیّه بجوارح . و در مانند «ذلکم اﷲ ربکم » که اشاره در آن ، حسیّه نیست محمول است بر تجوّز. (کشاف اص...
-
خازباز
لغتنامه دهخدا
خازباز. [ زَ زَ / زَ زُ / زُ زِ / زِ زُ / زُ زِن ْ / زِ ن ِ ] (ع اِ) مگسی است که در مرغزارها باشد.خِزِباز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد) (تاج العروس ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) : من الناس من تجوز علیه شعراء کانها الخازباز. از متنبی (از ا...
-
تأکید مسندالیه
لغتنامه دهخدا
تأکید مسندالیه . [ ت َءْ دِ م ُ ن َ دُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ترکیب اضافی ) تأکید مسندٌالیه برای چند چیز است : 1 - تقریر و تأکید مثل : «جاء زید زید» و مثل این شعر سنایی :گرچه بر خود بپوشی از پی فرع از درون شرم دار شرم از شرع . (تأمل ).2 - دفع توهم تج...
-
گوسپند
لغتنامه دهخدا
گوسپند. [ پ َ ] (اِ) گوسفند. در اوستا:گئوسپنتا (مرکب از گئو به معنی گاو و سپنتا به معنی مقدس و روی هم به معنی جانور (اهلی ) پاک است ، و در پهلوی گوسپند نام مطلق جانوران اهلی است ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نر آن را قوچ و ماده ٔ آن را میش و یک...
-
لهیب
لغتنامه دهخدا
لهیب . [ ل ُ هََ ] (اِخ ) ابن مالک اللهبی ... قاله ابن مندة و حکی فیه ابوعمر لهب مکبرا و به جزم الرشاطی قال ابن مندة له خبر رواه عبداﷲبن محمد العدوی باسناد لایثبت و قال ابوعمر روی خبراً عجیباً فی الکهانة و اعلام النبوة و اورد العقیلی حدیثه قال اخبرنا...
-
آسان
لغتنامه دهخدا
آسان . (ص ، ق ) خوار. سهل . هَین . یَسیر. اَهوَن . مُیسر. میسور. مقابل دشوار، سخت ، صعب ، دشخوار، مشکل . نض : بدان آنگهی زال اندیشه کردوز اندیشه آسانترش گشت درد. فردوسی .ندیدم جهاندار بخشنده ای بگاه و کیان بر درخشنده ای همی این سخن بر دل آسان نبودجز ...
-
الفاظ
لغتنامه دهخدا
الفاظ. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَفظ. سخنان . (آنندراج ) (المنجد). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی . و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛ سخن . لفظة؛ یک سخن . الفاظ جمع. در اقرب الموارد آمده : اللفظة؛ الواحدة من الالفاظ. ج ، لَ...
-
درگذشتن
لغتنامه دهخدا
درگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی )...
-
درم
لغتنامه دهخدا
درم . [ دِ رَ ] (اِ) زری که معروف بوده و درهم معرب آنست . (آنندراج ). شصت پشیز. ده یک دینار. (یادداشت مرحوم دهخدا). || نوعی از نقره ٔ مسکوک و نقود و نوع پول . (ناظم الاطباء). مسکوک سیمین . سکه از سیم . سکه ٔ نقره . پول سیمین . نقره ٔمسکوک . پول سفید....
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...