تجوز. [ ت َ ج َوْ وُ ] (ع مص ) آسان فاگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). آسان فراگرفتن . (زوزنی ). آسان فراگرفتن چیزی را و چشم پوشی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || عفو کردن گناه کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || قبول کردن درم های مغشوش . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || سبک گزاردن نماز را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و در حدیث : اسمع بکاء الصبی فاتجوز فی صلاتی . (اقرب الموارد). || سخن بمجاز گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.