کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبع الاصغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبع الاصغر
لغتنامه دهخدا
تبع الاصغر. [ ت ُب ْ ب َ عُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) تبع اصغر. رجوع به تبع اصغر شود.
-
واژههای مشابه
-
تبع اقرن
لغتنامه دهخدا
تبع اقرن . [ ت ُب ْ ب َ ع ِاَ رَ ] (اِخ ) تبع الاقرن . رجوع به تبع الاقرن شود.
-
تبع الاوسط
لغتنامه دهخدا
تبع الاوسط. [ ت ُب ْ ب َ عُل ْ اَ س َ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع میانین . رجوع به تبع اوسط و تبع،حارث بن قیس ... شود.
-
تبع اوسط
لغتنامه دهخدا
تبع اوسط. [ ت ُب ْ ب َ ع ِ اَ س َ ] (اِخ ) ابوکرب اسعدبن مالک بن ابی کرب . رجوع به ابوکرب اسعد و مجمل التواریخ والقصص چ بهار ص 162 و تاریخ یعقوبی چ نجف ج 1 ص 159 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 264 و تبع حارث بن قیس ... شود.
-
تبع نخستین
لغتنامه دهخدا
تبع نخستین . [ ت ُب ْ ب َع ِ ن ُ خ ُ ] (اِخ ) تبعالاول . رجوع به تبعالاول شود.
-
تبع یمن
لغتنامه دهخدا
تبع یمن . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ی َ م َ ] (اِخ ) رجوع به تبع شود.
-
تبع میانین
لغتنامه دهخدا
تبعمیانین . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع الاوسط. رجوع به تبع اوسط و تبع حارث بن قیس ... شود.
-
جستوجو در متن
-
کلاب
لغتنامه دهخدا
کلاب . [ ک ِ ] (اِخ ) ابن کرب . پدر عبدالکلال که بعد از تبعالاوسط از ملوک حمیر هفتاد و چهار سال در یمن حکمرانی کرد. پس از وی تبع الاصغر صاحب افسر شد. (از حبیب السیر).
-
تبعان
لغتنامه دهخدا
تبعان . [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) ج ِ تُبَّع این کلمه در مجمل التواریخ و القصص بجای تبابعه (ملوک یمن ) آمده : و او تبع الاصغر و آخر همه ٔتبعان بود. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 166). مرحوم بهار در سبک شناسی هم این جمع را استعمال کرده است : به امر معاو...
-
ذوجیشان
لغتنامه دهخدا
ذوجیشان . [ ج َ ] (اِخ ) یکی از اذواءیمن است پسر تبع الاصغر. او پس از تبع الاصغر اقرن بن ابی مالک پادشاهی یافت . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مدت پادشاهی او هفتاد سال بود. چون ذوجیشان بپادشاهی بنشست ، در عهد دارالاکبر، بقیت طسم و جدیس را بیمامه ب...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوکرب بن کلی کرب . یکی از تبابعه ٔ یمن . در حق ّ وی روایات مبالغه آمیز و غیرقابل تصدیق موجود است ، گویند او بکمک پسران خویش حسان و یعفر و برادرزاده ٔ خود، شمر ذوالجناح بعراق ، ایران ، خراسان ، چین ، قسطنطنیه و روم لشکرکشی کرد...
-
ابویزید
لغتنامه دهخدا
ابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی . ملقب بسلطان العارفین . شیخ فریدالدین عطار گوید: قطب عالم بود و مرجع اوتاد و ریاضات و کرامات و حالات و کمالات او را اندازه نبود و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت و دائم در مقام ق...