کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرا داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبرا داشتن
لغتنامه دهخدا
تبرا داشتن . [ ت َ ب َرْ را ت َ ] (مص مرکب ) بیزار بودن . بیزاری جستن : یاران شدند آتش سخن کاین چیست کار آب کن نوروز نو زآب کهن خط تبرّا داشته . خاقانی .رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تبرا جستن
لغتنامه دهخدا
تبرا جستن . [ ت َ ب َرْ را ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیزاری و دوری جستن . (ناظم الاطباء). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرا کردن
لغتنامه دهخدا
تبرا کردن . [ ت َ ب َرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری کردن و دوری کردن . (ناظم الاطباء). تبرا نمودن . رجوع به تبرا و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرا نمودن
لغتنامه دهخدا
تبرا نمودن . [ ت َ ب َرْ را ن ُ / ن ِ /ن َ دَ ] (مص مرکب ) دوری نمودن . بیزاری نمودن . تبرا کردن : از هیبت شمشیر این دو پادشاه نامداردر اقاصی و ادانی جهان گرگ از تعرض آهو تبرا نمود وطیهو بذمت باز تولا ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 12). رجوع...
-
جستوجو در متن
-
تبرو
لغتنامه دهخدا
تبرؤ. [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) بیزار شدن از چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بیزار شدن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). خود را از چیزی بیزار داشتن . (قطر المحیط). رجوع به تبرا شود.
-
تولا
لغتنامه دهخدا
تولا. [ ت َ وَل ْ لا ] (ع اِمص ) محبت و امید... و دوست داشتن ... اگرچه برای این معنی تولی ... است لیکن فارسیان به تصرف خود به «الف » خوانند چنانکه تمنی را تمنا گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). محبت و دوستی . ضد تبرا. (ناظم الاطباء). بجای تولی استعما...
-
ارهاق
لغتنامه دهخدا
ارهاق . [ اِ ] (ع مص ) لاحق و نزدیک چیزی گردانیدن . || نافرمانی کردن . || بر نافرمانی برانگیختن . بر نافرمانی داشتن : ارهقه طغیاناً. || تکلیف کردن . || تکلیف دادن کسی را زائد از طاقت وی . دشوار کردن . (منتهی الارب ). بر دشخواری داشتن . (منتهی الارب )...
-
نکف
لغتنامه دهخدا
نکف . [ ن َ ک َ ] (ع اِ) غدودهای خرد که در بن زنخ میان نرمه ٔ گوش و پس گوش باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نام هریک از دو غده ٔ بزاقی که هریک در جانبی از سر، خلف گوش نزدیک فک اسفل جای دارند و گوش گل آماس این غده هاست ، و یکی ِ نَکَ...
-
مجرد شدن
لغتنامه دهخدا
مجرد شدن . [ م ُ ج َرْ رَش ُ دَ ] (مص مرکب ) تنها شدن . یگانه و منفرد شدن . جدا شدن از کسی یا چیزی . منقطع و دور شدن : وین جان کجا شود چو مجرد شدوین جا گذاشت این تن رسوا را. ناصرخسرو.دانی که جز اینجای هست جایش روحی که مجرد شده ست از اندام . ناصرخسرو....
-
تفادی
لغتنامه دهخدا
تفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
عقوق
لغتنامه دهخدا
عقوق . [ ع ُ ] (ع مص ) باردار گردیدن شتر ماده .عقاق . و رجوع به عقاق شود. || آزردن پدر را. (از منتهی الارب ). نافرمانی کردن کسی را که حق او بر تو واجب باشد. (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). نافرمانبرداری کردن مادر و پدر را و کسی را که حق او ...
-
بیزار شدن
لغتنامه دهخدا
بیزار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانده شدن . دلتنگ شدن . مأیوس گشتن . (ناظم الاطباء). دل آزرده شدن . نومید شدن . دلسرد شدن : از یار به هر جوری بیزار نباید شدوز دوست به هر زخمی افگار نباید شد. (از سندبادنامه ص 186). || نفرت و کراهت داشتن . (ناظم الا...
-
نمودن
لغتنامه دهخدا
نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نشان دادن . ارائه دادن : بپرسید از او راه فرزند خردسوی بابکش راه بنمود گرد. فردوسی .وگر نیست فرمای تا بگذرم نمائی ره کشور دیگرم . فردوسی .اگر پهلوان را نمائی به من سرافراز باشی به هر انجمن . فردوسی .ملک برفت و علا...