کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تالان
لغتنامه دهخدا
تالان . (اِ) غارت و تاراج . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). یغما. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 برگ 286) : همی برد بریان به تالان دلیربنوعی که آهو برد نره شیر. بسحاق اطعمه (از فرهنگ نظام ).رگ بجنبید بر تن هوشم گشته در گنج شایگان تالان...
-
تالان
لغتنامه دهخدا
تالان . (اِ) مأخوذاز یونانی ، مقداری از پول مسکوک . (ناظم الاطباء). تالان دو قسم بوده تالان طلا وتالان نقره . (التدوین ). تالان طلا معادل بوده با 8475 تومان حالیه ٔ ایران و تالان نقره با 66 تومان . (التدوین ) (ناظم الاطباء). منسوب به «تالا» (تلا) هم...
-
واژههای مشابه
-
تألان
لغتنامه دهخدا
تألان . [ ت َ ءَ ] (ع ص ) آنکه چنان راه رود که گویا بر پشت بار دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظاهراً محرف نألان است . رجوع به نألان شود.
-
تالان تالان
لغتنامه دهخدا
تالان تالان . (اِ مرکب )(تکرار از جهت شدت و تأکید) نهب . تاراج . غارت و چپاول بسیار که با فعل بودن و شدن و کردن صرف شود. رجوع به تالان و تالان تالان بودن و سایر ترکیبات آن شود.
-
تالان تالان بودن
لغتنامه دهخدا
تالان تالان بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) تاراج و غارتی سخت بودن . غارت و تاراج بسیار بودن .- امثال : حال که تالان تالان است صد تومان هم زیر پالان است .رجوع به تالان و تالان تالان و تالان تالان شدن و سایر ترکیبات آن شود.
-
تالان تالان شدن
لغتنامه دهخدا
تالان تالان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غارت و چپاول سخت شدن . تاراج و چپو بسیار شدن . رجوع به تالان و تالان تالان بودن شود.
-
تالان تالان کردن
لغتنامه دهخدا
تالان تالان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاراج و غارتی سخت کردن . رجوع به تالان و تالان تالان و تالان تالان بودن و تالان تالان شدن شود.
-
جستوجو در متن
-
تلان
لغتنامه دهخدا
تلان . [ ت َ ](اِ) تالان و تاراج و غارت و یغما. (ناظم الاطباء).
-
چپاول کردن
لغتنامه دهخدا
چپاول کردن . [ چ َ وُ »َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . تاراج کردن . چپو کردن . غارتیدن . یغما کردن . تالان کردن . رجوع به تاختن و تاراج کردن و غارتیدن شود.
-
غارت
لغتنامه دهخدا
غارت . [رَ ] (ع اِمص ) غارة. تاراج . چپو. چپاول . تالان . چپو کردن . به چپاول بردن . تالان کردن . ج ، غارات . تاخت و تاراج و نهب و ریسمان نیک بافته . || (ص ) تاراج کننده . (منتهی الارب ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
چاپیدن
لغتنامه دهخدا
چاپیدن . [ دَ] (مص جعلی ) (مصدر جعلی از چاپماق ترکی ). غارتیدن . تالان کردن . تاراج کردن . غارت کردن . چپاول کردن . بچاپ بچاپ و غارت و چپاول همه کسی و غیرمنتظم . دزدیدن .
-
چپاول چی
لغتنامه دهخدا
چپاول چی . [ چ َ وُ ] (ترکی ، ص مرکب ) چپوچی . یغماگر. غارتگر. آنکه تاراج و تالان کند. چپاولگر. رجوع به چپاولگر و چپوچی و غارتگر و یغماگر شود.
-
طالنطن
لغتنامه دهخدا
طالنطن . [ ل ِ طُ ] (معرب ، اِ) وزنی است معادل یکصدوبیست وپنج رطل . و این رطل یک دوازده ٔ اوقیه باشد. (مفاتیح خوارزمی ) (ابن الندیم ). || پول یونانی . (قفطی ). رجوع به تالان شود.