تالان . (اِ) غارت و تاراج . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). یغما. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 برگ 286) :
همی برد بریان به تالان دلیر
بنوعی که آهو برد نره شیر.
رگ بجنبید بر تن هوشم
گشته در گنج شایگان تالان .
رجوع به تالان تالان و تالان تالان بودن شود.