کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاسف خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تأسف آور
لغتنامه دهخدا
تأسف آور. [ ت َ ءَس ْ س ُ وَ ](نف مرکب ) تأسف انگیز. که اندوه و حسرت آورد. که دریغ و درد انگیزد. رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
-
تأسف انگیز
لغتنامه دهخدا
تأسف انگیز. [ ت َ ءَس ْ س ُ اَ ] (نف مرکب ) تأسف آور. که تأسف آورد. که دریغ و درد آورد. که اندوه و حسرت آورد. رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
-
جستوجو در متن
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ](ع مص ) اندوهگین گردیدن بر. اندهگن شدن . (زوزنی ). || دریغ خوردن . تأسف . بر گذشته حسرت آوردن . || خشم گرفتن . (زوزنی ). خشم گرفتن بر.
-
تلهف
لغتنامه دهخدا
تلهف . [ ت َ ل َهَْ هَُ ] (ع مص ) آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اندوه بردن . (زوزنی ). دریغ خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و از سر تأسف و تلهف می گفت . (سندبادنامه ص 100).
-
نچ نچ کردن
لغتنامه دهخدا
نچ نچ کردن . [ ن ُ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،تأسف خوردن بر کاری که دیگری کرده است و تأیید نکردن آن . || مِن مِن کردن . خرده گیری کردن .
-
دریغخواری
لغتنامه دهخدا
دریغخواری . [ دِ / دَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) دریغخوار بودن : تلهف . تحسر. تأسف . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دریغ خوردن شود.
-
داد خواندن
لغتنامه دهخدا
داد خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) ظاهراً به معنی تأسف خوردن بر. متأثر بودن از : چنین داد خوانیم بریزدگردو یا کینه خوانیم از این هفت گرد.فردوسی .
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (صوت ) مخفف وای . کلمه ای است که مردم مریض در زمان شدت مرض به آن ندا کنند. (برهان ). || گاه در محل تأسف خوردن کف های دست برهم سایند و این کلمه را گویند. (برهان ). || در تداول زنان تهران تعجب و استفهام انکاری را رساند.
-
دریغ گفتن
لغتنامه دهخدا
دریغ گفتن . [ دِ / دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) افسوس خوردن . اظهار تأسف کردن : عمرش دراز باد که برقتل بی گناه وقتی دریغ گفت که تیر از کمان برفت .سعدی .
-
فسوس پذرفتن
لغتنامه دهخدا
فسوس پذرفتن . [ ف ُ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) تحمل حسرت و دریغ کردن . حسرت بردن . تأسف خوردن : چه بایست پذرفت چندین فسوس ز بیم پی پیل و آوای کوس .فردوسی .
-
پشت دست گزیدن
لغتنامه دهخدا
پشت دست گزیدن . [ پ ُ ت ِ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت دست بدندان گزیدن ؛ کنایه از ندامت و پشیمانی و تأسف باشد. (برهان قاطع). نادم گشتن . پشیمان شدن . افسوس خوردن .
-
اندوه خوردن
لغتنامه دهخدا
اندوه خوردن . [ اَ ه ْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . دل گرفته شدن . محزون گردیدن . (از ناظم الاطباء). اغتمام . (یادداشت مؤلف ) : ز اندوه خوردن نباشدت سودکجابودنی بود این کار بود. دقیقی .چه باید رفته را اندوه خوردن همان نابوده را تیمار بردن...
-
پشیمانی خوردن
لغتنامه دهخدا
پشیمانی خوردن . [ پ َ خوَرْ/ خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ندامت . تَندﱡم . تأسف . تلهﱡف . تفکﱡه : مردم چرا از کاری پشیمانی خورند که دیگر بار خورده باشند. (از قابوسنامه ). گویند که برهمین از کشتن چندان مردم پشیمانی خورد و گفت ... (مجمل التواریخ و القصص ). آن...