کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخ آغاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغاز
لغتنامه دهخدا
آغاز. (اِ) بدائت (بدایت ).بدء (بدو). ابتدا. ابتداء. فاتحه . مفتتح . شروع . سر.دخش . درآمد. صدر. مبداء. اوّل . نخست . ازل . اصل . مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد : چون فراز آمد بدو آغاز مرگ دیدنش بیگار گرداند و مجرگ . رودکی .بر اندازه بر هر ک...
-
واژههای مشابه
-
اغاز
لغتنامه دهخدا
اغاز. [ اَ ] (اِ) قصد و اراده . || صدا وندا. || ابتدای هر کار و آغاز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). مخفف آغاز. (فرهنگ نظام ).
-
آغاز کردن
لغتنامه دهخدا
آغاز کردن . [ک َ دَ ] (مص مرکب ) بداء. ابتداء. بنیاد کردن . شروع .سر گرفتن . از سر گرفتن . انشاء. آغازیدن . آغاز نهادن . گرفتن . برداشتن . برداشت کردن . افتتاح : بدشمن بر از خشم آواز کردتو گفتی مگر تندر آغاز کرد. رودکی .سرانجام آغاز این قصه کردجوان ب...
-
آغاز نهادن
لغتنامه دهخدا
آغاز نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) آغاز کردن . آغازیدن : پس آن مزدور چنگ برداشت و سماع خوش آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). شکال هم بدین نمط فصلی آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). هر دو جنگ آغاز نهادند. (کلیله و دمنه ).
-
قوج آغاز
لغتنامه دهخدا
قوج آغاز. [ ] (اِخ ) دهی است از فشابویه . رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 54 شود.
-
انجام و آغاز
لغتنامه دهخدا
انجام و آغاز. [ اَوُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اول و آخر : نجوید دگر پرده ٔ راز راخبرهای انجام و آغاز را.نظامی .
-
واژههای همآوا
-
اغاز
لغتنامه دهخدا
اغاز. [ اَ ] (اِ) قصد و اراده . || صدا وندا. || ابتدای هر کار و آغاز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). مخفف آغاز. (فرهنگ نظام ).
-
جستوجو در متن
-
بدی
لغتنامه دهخدا
بدی . [ ب َدْ ی ْ ] (ع مص ) آغاز کردن : بدیت به ؛آغاز کردم به آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
غاغا
لغتنامه دهخدا
غاغا. (اِ) شیرینی در زبان کودکانی که تازه به سخن آغاز می کنند.
-
ودص
لغتنامه دهخدا
ودص . [ وَ ] (ع مص )آغاز کردن به سخن و انجام ننمودن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آغاز کردن سخن را و به انجام نرسانیدن آن . (ناظم الاطباء). رجوع به ودس شود.
-
فتار
لغتنامه دهخدا
فتار. [ ف ُ ] (ع اِ) آغاز غش . (اقرب الموارد).
-
صدرالنهار
لغتنامه دهخدا
صدرالنهار. [ ص َ رُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) اول روز. آغاز روز.