کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تابستانی
لغتنامه دهخدا
تابستانی . [ ب ِ / ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به تابستان ، صیفی . آنچه که مخصوص این فصل باشد: خانه ٔ تابستانی . لباس تابستانی . ازض ٌ مصیفه ؛ زمین تابستانی . (منتهی الارب ). مکان ٌ مصیف ؛ جای تابستانی . (منتهی الارب ). مکان ٌ مصیوف ؛ جای تابستانی . (منتهی...
-
واژههای مشابه
-
خانه ٔ تابستانی
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ تابستانی . [ن َ / ن ِ ی ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خانه ای که در تابستانها برای زیست اختیار کنند. مصیف . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
مصیوفة
لغتنامه دهخدا
مصیوفة. [ م َص ْ ف َ ] (ع ص ) مصیوف . مصیف . (منتهی الارب ). باران تابستانی رسیده شده . یقال : ارض مصیوفة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ارض مصیوفة؛ زمین تابستانی .جای و زمین تابستانی . مصیف . مصیفة. (منتهی الارب ).
-
بروار
لغتنامه دهخدا
بروار. [ ب َرْ ] (اِ) خانه ٔ تابستانی . (برهان ). خانه ٔ تابستانی که بغایت سرد باشد. (غیاث ). خانه ٔ تابستانی که در آنجا گوسپند و غیره فربه کنند و آنرا برواری نیز گویند. (از آنندراج ). برواری . پروار. فروار. و رجوع به پروار و فروار شود. || دریچه ٔ با...
-
آدغر
لغتنامه دهخدا
آدغر. [ غ َ ] (اِ) ظاهراً مصحف بادغر. مکان تابستانی .
-
مصیوف
لغتنامه دهخدا
مصیوف . [ م َص ْ ] (ع ص ) باران تابستانی رسیده شده . مصیف . مصیفة. مصیوفة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای تابستانی : مکان مصیوف ؛ مصیف . مصیوفة. (منتهی الارب ).
-
گرانژا
لغتنامه دهخدا
گرانژا. [ گ ِ ] (اِخ ) محل اقامت تابستانی پادشاهان اسپانی . این قصر بوسیله ٔ فیلیپ پنجم به سبک قصر ورسای نزدیک سگوی ساخته شده است .
-
غراب القیظ
لغتنامه دهخدا
غراب القیظ. [ غ ُ بُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) کلاغ تابستانی . غداف . رجوع به غداف و غراب و زاغ شود.
-
فرباله
لغتنامه دهخدا
فرباله . [ ف َ ل َ / ل ِ ] (اِ) خانه ٔ تابستانی و بالاخانه ٔ پنجره دار. فربال . (برهان ). و رجوع به فربال شود.
-
تخگم
لغتنامه دهخدا
تخگم . [ ت َ گ َ ] (اِ) خانه ٔ تابستانی .(ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 285 الف ).
-
صیفة
لغتنامه دهخدا
صیفة. [ ص َی ْ ی ِ ف َ ] (ع اِ) اخص است از صَیِّف که باران تابستانی است . (منتهی الارب ).
-
صیفی
لغتنامه دهخدا
صیفی . [ ص َ / ص ِ ] (ص نسبی ) منسوب به صیف . تابستانی .مقابل شتوی . || آنچه در تابستان کارند و به دست آید، چون : خیار، بادنجان ، هندوانه و خربزه .
-
صیفی کار
لغتنامه دهخدا
صیفی کار. [ ص َ ] (نف مرکب ) آنکه صیفی کارد، زارع که به کشت خیار و خربزه و بادنجان و دیگر کشتهای تابستانی پردازد.