کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأمل کرد در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تأمل نمودن
لغتنامه دهخدا
تأمل نمودن . [ ت َ ءَم ْم ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریستن . اندیشیدن . تأمل کردن : خواجه ٔ بزرگ و خواجه بونصر به طارم آمدند و نامه ٔ پسران علی تکین را تأمل نمودند. نامه ای بود با تواضعی بسیار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 505). رجوع به تأم...
-
تأمل کن
لغتنامه دهخدا
تأمل کن . [ ت َ ءَم ْ م ُ ک ُ ] (نف مرکب ) تأمل کننده .نیک نگرنده . رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
-
جستوجو در متن
-
تأخیر کردن
لغتنامه دهخدا
تأخیر کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . (ناظم الاطباء). دیر کردن . تأمل کردن : خیر زاد تو است در طلبش خیره خیره چرا کنی تأخیر. ناصرخسرو.ساعتی تأخیر کرد اندر شدن بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن . مولوی .در شدن خرگوش بس تأخیر کردمکر رابا...
-
روزگار یافتن
لغتنامه دهخدا
روزگار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) عمر دراز یافتن : مخالفان را یک روز روزگار مده که اژدها شود ار روزگار یابد مار. مسعود رازی .وی را... نظیر نبود... روزگار یافت و در کارها نیکو تأمل کرد. (تاریخ بیهقی ).
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محمدبن قاسم بن محمدبن طباطبا علوی حسنی ، مکنی به ابوالمعمر و معروف به ابن طباطبا از علمای انساب و متکلمان وشعرا و فضلای شیعه و از مردم بغداد بود و کتابی سودمند در صنعت شعر تألیف کرد. ابن الجوزی و ابن تغری بردی گفته ان...
-
زبالی
لغتنامه دهخدا
زبالی . [ زُ ] (اِخ ) مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است و وفادة دارد و در 47 هَ . ق . درگذشته است . بنابراین ، سخن صاغانی که «زبالی از اصحاب حدیث است » جای تأمل است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: مالک مکنی به ابوسلیمان بن حویرث بن اشم بن زبالةبن حش...
-
هارتمان
لغتنامه دهخدا
هارتمان . (اِخ ) کارل روبرت ادوارد فن . فیلسوف آلمانی که در سال 1842 م . در برلن متولد شد و در سال 1906 درگذشت . پسر یک ژنرال توپخانه بود و در سال 1858 م . به آموزشگاه توپخانه وارد ولی در سال 1865 به علت ضربه ای که به زانویش وارد شد استعفا کرد و از ا...
-
تفکر
لغتنامه دهخدا
تفکر. [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )(آنندراج ). تأمل . (تاج العروس ). اندیشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نظر کردن و تأمل در چیزی . (ازاقرب الموارد). اندیشه و فکر و تعمق...
-
اختیار کردن
لغتنامه دهخدا
اختیار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزیدن . بگزیدن . برگزیدن . گزین کردن . استراء : از شاه بختیارتر امروز شاه نیست کو از همه جهان چو توئی کرد اختیار. فرخی .نیک اختیار کرد خداوند ما وزیرزین اختیار کرد جهان سربسر منیر. فرخی .از کارها کریمی و فضل اخت...
-
نگه کردن
لغتنامه دهخدا
نگه کردن . [ ن ِ گ َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . نظر کردن . نگریستن : به آهن نگه کن که بُرّید سنگ نرست آهن از سنگ بی آذرنگ . بوشکور.به خارپشت نگه کن که از درشتی موی به پوست او نکند طمْع پوستین پیرای . کسائی .خوب اگر سوی ما نگه نکندگو مکن شو که...
-
اقتراح
لغتنامه دهخدا
اقتراح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخواستن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). سئوال کردن . (غیاث اللغات ).- اقتراح کردن ؛ درخواستن . طلبیدن : ادب را برسمش کنند اقتراح خرد را به رایش کنند امتحان . عنصری .از بهر بزرگ زادگی توکه دست تنگ شده ای و بر ما اقت...
-
بندی
لغتنامه دهخدا
بندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) اسیر. گرفتار. (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). اسیر و گرفتار. ج ، بندیان . (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن ). زندانی . ج ، بندیان . (فرهنگ فارسی معین ). محبوس . مسجون . مغلول : بندیان داشت بی زوار و پناه برد با خو...
-
پروشات
لغتنامه دهخدا
پروشات . [ پ ُ ] (اِخ ) پروشاتّو. ملکه ٔ ایران ، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول (درازدست ) هخامنشی از زن بابلی آندیا یا آندریا نام . این اسم را یونانی شده ٔ پروشات یا پروشاتو گمان می برند و شاید بپارسی قدیم بمعنی پرشاد بوده یا آنکه نامش نزدیک به لفظ...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن بشربن عبدوس . وی از اطبای مشهور اسلام و جد او عبدوس نیز از اطبای معروف بغداد بود. او در اوائل حال در بیمارستان بغداد سمت فصادی داشت ، سپس شیفته ٔ فن طبابت شد و بدین شغل پرداخت و یکی از پزشکان بنام گشت . تا زمان وی طبیبان مرض ...