کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی بی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بی بی
لغتنامه دهخدا
بی بی . (اِ) زن نیکو و خاتون خانه را گویند.(برهان ). اشکاسمی «بی بی » ، طبری «بی بی » ... اصلاً از ترکی شرقی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زن نیکو و کدبانوی خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا). خاتون . (منتهی الارب ). زن نیکو. (اوبهی ). خانم . خاتون . خدی...
-
جستوجو در متن
-
زبوده
لغتنامه دهخدا
زبوده . [ زَ / زُ دَ / دِ ] (ق ) بی توقف و بی تأمل . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی تأمل و بی ترقب . (جهانگیری ) (برهان قاطع). بی تأمل و بی ترقب بود. (فرهنگ نظام ). بی خبری و بی انتظاری . (ناظم الاطباء).
-
نارای
لغتنامه دهخدا
نارای . (ص مرکب ) (از: نا (نفی ، سلب )+ رای (رأی عربی ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بی تدبیر. بی عقل . (برهان قاطع) (آنندراج ). بی فکر. (شمس اللغات ). آن که در رأی و تدبیر خود خطا کند. از (شعوری ). بی رای . بی فکر. بی اندیشه . بی تأمل . بی تدبیر. غاف...
-
ناگمان
لغتنامه دهخدا
ناگمان . [ گ ُ ] (ق مرکب ) بی گمان . بی شک . بی خیال . بی شبهه . || غیرمترقب . نابیوسان .
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) (بی بی ...). رجوع به بی بی ترکان شود.
-
نامحصور
لغتنامه دهخدا
نامحصور. [ م َ ] (ص مرکب ) نامحدود. (آنندراج ). بی حصار. بی دیوار. گشاده . بی حد. (از ناظم الاطباء). که حد و حصاری ندارد. || بی انتها. (آنندراج ). بی اندازه . بی کران . بی پایان . نامعین . بی شمار. بی حساب . (از ناظم الاطباء) : سلطان از دیار هند مظفر...
-
ناالتفاتی
لغتنامه دهخدا
ناالتفاتی . [ اِ ت ِ ] (حامص مرکب ) غفلت و بی خبری . || بی پروائی . (ناظم الاطباء). التفات نکردن . بی اعتنائی . بی توجهی . و در تداول ، کم لطفی . بی التفاتی .
-
نااندام
لغتنامه دهخدا
نااندام . [ اَ ] (ص مرکب ) ناموزون و بی انتظام و نامعتدل ، و آن را بی اندام نیز گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرا). بی اندام . غیرموزون . نامتناسب . بی تناسب . بی ریخت .
-
ماسی
لغتنامه دهخدا
ماسی . (از ع ، ص ) بی پروا و بی باک را گویند. (برهان ). مأخوذ از تازی . بی باک و بی پروا و بی ترس . (ناظم الاطباء).
-
بیرأی
لغتنامه دهخدا
بیرأی . [ رَءْی ْ ] (ص مرکب ) (از: بی + رأی ) بی رای . بی عقل . بی تدبیر. بی فکر.بی وقوف . (ناظم الاطباء). رجوع به رای و بیرای شود.
-
بیرشک
لغتنامه دهخدا
بیرشک . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + رشک ) بیرشگ . بی غیرت . || بی حسادت . بی حرص . (ناظم الاطباء). || بی حسرت . (ناظم الاطباء). || دیوث . رجوع به رشک شود.
-
زودبود
لغتنامه دهخدا
زودبود. (ص مرکب ) کنایه از بیجا و بی حساب . (غیاث ). بیهوده و بی جا و بی مناسبت . (ناظم الاطباء). کنایه از بی جا و بی حساب . و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید . (آنندراج ).
-
عطل
لغتنامه دهخدا
عطل . [ ع ُ/ ع ُ طُ ] (ع ص ) زن بی پیرایه ٔ بی زیور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اسب و شتر بی گردن بند و بی رسن و بی داغ و نشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد بی ساز و سلاح . (منتهی الارب ). || خالی از مال . || بی ادب . || قوس عط...
-
نکاره
لغتنامه دهخدا
نکاره . [ ن َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ناکار. بیکار. (فرهنگ لغات شاهنامه ٔ ولف ص 255). مربوط به فرهنگ لغات شاهنامه است . || بی قیمت . بی ارزش . (فرهنگ خطی ). بی قدر. ناکس . بی کاره .بی فایده . بی حاصل . ناچیز. (ناظم الاطباء). نابه کار.