کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیهنر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بی هنر
لغتنامه دهخدا
بی هنر. [ هَُ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + هنر) مقابل هنرمند. (آنندراج ). که هنری ندارد. فاقد هنر و کمال و فضل . فاقد هنرمندی . دور از هنر. بی علم و معرفت . بی فضیلت . بی دانش و کمال . بی فضل . نادان .بی وقوف . بی اطلاع . دور از فضائل . بی مایه : باهنر ...
-
جستوجو در متن
-
پیخست
لغتنامه دهخدا
پیخست . [ پ َ / پ ِ خ َ / خ ُ ] (ن مف مرکب ) چیزی که در زیر پای نرم شده باشد. (برهان ). هرچیز که زیر پا گرفته لگدکوب کنند. لگدکوب . لگدمال . پی سپر : چنان بنیاد ظلم از کشور خویش بفرمان الهی کرد پیخست ... عنصری .دیواری که بیخ آنرا کنده باشند. (برهان )...
-
گاو عنبر
لغتنامه دهخدا
گاو عنبر. [ وِ عَم ْ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پستاندار عظیم الجثه ٔ دریائی شبیه به وال که در دریا میماند. گویند عنبر فضله ٔ او است . (از آنندراج ) (از غیاث ). کاشالوت ، ماهی عنبر، باله ٔ لطمیه ، گاو بحری .قال الزمخشری سمعت ُ ناساً من اهل مکة یق...
-
شیرمردی
لغتنامه دهخدا
شیرمردی . [ م َ ] (حامص مرکب ) صفت شیرمرد. شجاعت و دلیری . دلاوری و پهلوانی و مردانگی : که کس در جهان کودکی نارسیدبدین شیرمردی و گردی ندید. فردوسی .هَمَت شیرمردی هم اورنگ و پندزمانه پناهی زمانه گزند. فردوسی .هَمَت شیرمردی هَمَت رای و بندکه هرگزبه جان...
-
اصطناع
لغتنامه دهخدا
اصطناع . [ اِ طِ ] (ع مص ) دعوت صنعت ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دعوت مصنعه ساختن . (آنندراج ). اصطناع مرد؛ اتخاذ مصنعه یعنی دعوت . (از قطر المحیط) (ازاقرب الموارد). || اصطناع فلان ؛ اتخاذ کردن وی طعامی را تا آنرا در راه خدا ببخشد. (از قطر...