کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیهدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیهدگی
لغتنامه دهخدا
بیهدگی . [ هَُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مخفف بیهودگی . حالت و چگونگی بیهوده . یاوگی . بطلان . عدم حقانیت : گرْش نبودم بکار بیهدگی کردبیهدگی ناید از مهیمن قهار.ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
مایندر
لغتنامه دهخدا
مایندر. [ ی َ دَ ] (اِ مرکب ) به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : دشمن ار مهر طمع دارد از او بیهدگی ست که جهان مادر او نیست که مایندر اوست . فرخی .فاطمه را عایشه مایندر است پس تو مرا شیعت مایندری . ناصرخسرو.شیعت مای...
-
بیهودگی
لغتنامه دهخدا
بیهودگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بیهدگی . حالت و کیفیت بیهوده . بطلان . عدم حق . (ناظم الاطباء). لاطائلی . عمل لغو : ور بدست جاهل بیباک باشد یک زمان دفتر بیهودگی و سبحه ٔ علیا شود. ناصرخسرو.- به بیهودگی ؛ به عبث : زن پاکتن را به آلودگی برد نام و ی...
-
مهیمن
لغتنامه دهخدا
مهیمن . [ م ُ هََ م ِ ] (ع ص ) ایمن کننده از خوف . آنکه ایمن کند دیگری را از ترس و بیم . (منتهی الارب ). همان مؤمن است که همزه ٔ اولی قلب به هاء و همزه ٔ ثانیه قلب به یاء شده است . (یادداشت مؤلف ) محققان را در تحقیق مهیمن سه قول است یکی آنکه اصلش م...