کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیفتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیفتادن
لغتنامه دهخدا
بیفتادن . [ ی ُ دَ ] (مص ) افتادن . سقوط. تساقط. (یادداشت مؤلف ). خواء. نوء. تساقط. وجوب . (ترجمان القرآن ) : چو بگسست زنجیر بی توش گشت بیفتاد زان درد و بیهوش گشت . فردوسی .رجوع به افتادن شود.- بیفتادن بچه ؛ سقط شدن جنین : هرگاه بهار شمالی باشد یعن...
-
جستوجو در متن
-
تتقتق
لغتنامه دهخدا
تتقتق . [ ت َ ت َت ُ ] (ع مص ) بیفتادن از کوه . || فرو شدن چشم بمغاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تدهدم
لغتنامه دهخدا
تدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
-
ارتکاس
لغتنامه دهخدا
ارتکاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگونسار شدن . || افتادن . (منتهی الارب ). بیفتادن . || انبوهی کردن . (منتهی الارب ). فراهم آمدن . || بازگشتن بچیزی که از آن خلاص یافته باشد. بجای خود گردیدن . || گرداگرد مرکز گشتن . (منتهی الارب ).
-
انقضاض پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انقضاض پذیرفتن . [ اِ ق ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . بیفتادن بنا : تا فنای همایون او مرجع مظلومان شده است بنای ظلم به صرصر عدل انهدام و انقضاض پذیرفته است . (سندبادنامه صص 133-134).
-
ذرو
لغتنامه دهخدا
ذرو. [ ذَرْوْ ] (ع مص ) پرانیدن . || بردن . || ذرو ریح شی ٔ را؛ برداشتن باد آنرا. دامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پریدن . || رفتن . پریدن و رفتن چیزی خود بخود. || برباد کردن خرمن گندم و جز آن تا از کاه پاک شود. دامیدن . (زوزنی ). || ذروشی ٔ؛ شکستن ...
-
مسقط
لغتنامه دهخدا
مسقط. [ م َ ق َ ] (ع مص ) افتادن و سقوط کردن بر زمین . (از اقرب الموارد). بیوفتادن . (تاج المصادر بیهقی ). بیفتادن . (دهار) : از وقت لمعه ٔ فلق تا وقت مسقط شفق با طلایع مرگ به بازی درآمدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 394). || بیفتادن از چشم کسی و حقیر شد...
-
لقف
لغتنامه دهخدا
لقف . [ ل َ ق َ ] (ع مص ) افتادن دیوار. (منتهی الارب ). بیوفتیدن دیوار. (تاج المصادر). بیفتادن دیوار. (زوزنی ). || از زیر فرودریدن حوض به سبب نااستواری بنا. (منتهی الارب ). فروریزیدن حوض . (منتخب اللغات ). ریهیده شدن بن حوض . (تاج المصادر) (مجمل اللغ...
-
تهافت
لغتنامه دهخدا
تهافت . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) افتادن . || پیاپی بیفتادن . (زوزنی ). پاره پاره افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بپای درافتادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید، ساز محاربت ترتیب دا...
-
رفوض
لغتنامه دهخدا
رفوض . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رفض . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). پراکنده شدن شتران . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادرزوزنی ). پراکنده شدن شتران در چراگاه . (دهار). به چرا گذاشتن شتران را تا متفرق چرند. (آنندراج ). رجوع به رفض شود. || پراکنده گ...
-
تساقط
لغتنامه دهخدا
تساقط. [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) بیوفتادن (زوزنی ). بیفتادن (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پی درپی افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تتابع سقوط چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خود را بر چیزی افکندن . || (آنندرا...
-
مرس
لغتنامه دهخدا
مرس .[ م َ رَ ] (ع مص ) رسن بکره از مجری در یکی از دو جانب آن بیفتادن و میان بکره و قَعو درآویختن و نیز افتادن ریسمان بر محور چرخ و درآویختن آن و کوشش کردن صاحب آن برای باز گرداندنش بجای خود. (از منتهی الارب ). ریسمان چرخ چاه از مجرای خود در آمده در ...
-
انقضاض
لغتنامه دهخدا
انقضاض . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) افتادن دیوار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفتادن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). افتادن بنا. (آنندراج ). || فرودآمدن مرغ و ستاره از هوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار...
-
نوء
لغتنامه دهخدا
نوء. [ ن َ / نُو وْ ءْ ] (ع مص ) برخاستن به کوشش و مشقت تمام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). به گرانی برخاستن .(تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (زوزنی ) (صراح ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). به گرانی با...