کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیآبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بی آبی
لغتنامه دهخدا
بی آبی . (حامص مرکب ) خشکی و خشکسالی : در ولایت نسف بی آبی شد همه ٔ زراعات خراب شد. (انیس الطالبین بخاری ). || بی رونقی و بی طراوتی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : قلم در حرف کش بی آبیم راشفیع آرم بتو بی خوابیم را. نظامی . || بی آبرویی : چند بی آبی نما...
-
جستوجو در متن
-
غزنوی
لغتنامه دهخدا
غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) مجدودبن آدم سنائی : بشنو این پند از حکیم غزنوی تا بیابی در تن مرده نوی . مولوی .رجوع به سنایی شود.
-
خام شو
لغتنامه دهخدا
خام شو. (ن مف مرکب ) خام شوب : خام شو کن که بیابی تو ثبات از کرباس سخن پخته ٔ پرداخته از من بشنو.نظام قاری .
-
منتفد
لغتنامه دهخدا
منتفد. [ م ُ ت َ ف َ ] (ع اِ) فیه منتفد عن غیره ؛ در وی بی نیازی و فراخی است از دیگران . || تجد فی البلاد منتفداً؛ یعنی بیابی در شهرها گریزجای و رفتن جای و اضطراب جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
نصرت کردن
لغتنامه دهخدا
نصرت کردن . [ ن ُ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یاری کردن . یاری دادن . اعانت کردن . تأیید کردن : نصرت به دین کن ای بخرد مرخدای راگر بایدت که بهره بیابی ز نصرتش . ناصرخسرو.نصرةالدین چون عمر دین را همی نصرت کندعزدین در عز آن کوشد همی چون مرتضی .امیرمعزی (از...
-
یله یافتن
لغتنامه دهخدا
یله یافتن . [ ی َ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) رهایی یافتن . خلاصی یافتن . نجات پیدا کردن . (یادداشت مؤلف ) : دامن توحید گیر پند سنایی شنوتا که بیابی به حشر ز آتش دوزخ یله .سنایی .
-
رامش یافتن
لغتنامه دهخدا
رامش یافتن . [ م ِت َ ] (مص مرکب ) با طرب و شادی دمساز شدن . بهره مند شدن و برخوردار گردیدن و لذت بردن از طرب . بهره یافتن از طرب . حظ بردن از عیش و عشرت و شادی : بیاموز و بشنو ز هر دانشی بیابی ز هر دانشی رامشی .فردوسی .
-
روزی شدن
لغتنامه دهخدا
روزی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نصیب شدن . قسمت شدن : زکوة مال بده تا سلامتی دنیا و عقبی را بیابی و تو را بهشت روزی شود. (قصص الانبیاء).وصل تو روزی نشد و روز شدسود نه و مایه زیان خوشتر است . انوری .شد حظ عمر حاصل گر زانکه با تو ما راهرگز بعمر روزی ،...
-
صابئی
لغتنامه دهخدا
صابئی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به صابی یا صابئی . رجوع به صابئین شود : هرچه در جمله ٔ آفاق در آنجا حاضرمؤمن و صابئی و گبر و نصارا و یهودگر تو خواهی که دم از صحبت اینان بزنی خاک پای همه شو تا که بیابی مقصود.؟
-
بخرد
لغتنامه دهخدا
بخرد. [ ب ِ خ ِرَ ] (ص مرکب ) بِخْرَد. باخرد. خردمند : نصرت به دین کن ای بخرد مر خدای راگر بایدت که بهره بیابی ز نصرتش . ناصرخسرو.چو مردم بخرد آبروی را همه سال به کُرْه بنده ٔ اینیم و چاکر آنیم . مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ).و رجوع به بِخْرَد شود.
-
جوش بره
لغتنامه دهخدا
جوش بره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب )نام آشی است مشهور که آنرا از خمیر به اندام مثلث ومربع طولانی ساخته ، از گوشت و سبزی و مصالح پر کنند و در آب جوشانند و ماست و کشک بر بالای آن ریخته بخورند، و با جیم و بای فارسی (چوش پره ) آمده است . جوشن بره . (از ب...
-
دینارگان
لغتنامه دهخدا
دینارگان . (ص مرکب ) (مرکب از دینار + گان مزید مؤخر نسبت و اتصاف ) مانند درمگان (منسوب به درم سیمین ) و گروگان (یعنی آنچه گرو را شاید). || دیناری زرین (سکه و پول رایج ). پول زر. منسوب به دینار : که آید یکی مرد بازرگان درمگان فروشد بدنیارگان . فردوسی...
-
کاربند شدن
لغتنامه دهخدا
کاربند شدن . [ ب َش ُ دَ ] (مص مرکب ) کاربستن . اجرا کردن : سخنهای سعدی مثال است و پندبه کار آیدت گر شوی کاربند. سعدی .حکم خدا را چو شوی کاربندفتح بیابی ، نشود کاربند. مؤلف آنندراج (از فرهنگ آنندراج ).|| اطاعت و فرمانبرداری کردن . (برهان ) (آنندراج ...
-
فریبیدن
لغتنامه دهخدا
فریبیدن . [ ف ِ / ف َ دَ ] (مص ) فریفتن . (آنندراج ) (انجمن آرا). فریب دادن . گول زدن : بدین تخت شاهی مخور زینهارهمی خیره بفریبدت روزگار. فردوسی .چو با او نشاید نبرد آزمودبه چیز فراوانش بفریب زود. اسدی .چو طاووس خوبی ، اگر دین بیابی وگر تنت بفریبدت ه...