فریبیدن . [ ف ِ / ف َ دَ ] (مص ) فریفتن . (آنندراج ) (انجمن آرا). فریب دادن . گول زدن :
بدین تخت شاهی مخور زینهار
همی خیره بفریبدت روزگار.
چو با او نشاید نبرد آزمود
به چیز فراوانش بفریب زود.
چو طاووس خوبی ، اگر دین بیابی
وگر تنت بفریبدت همچو ماری .
آن را که چنین زنیش بفریبد
شاید که خرد بمرد نشمارد.
به دین و کفر مفریبم کزین پس
مرا هم کفر و هم ایمان تو باشی .