کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ ] (ع مص و حامص ) گنگی یا عجز بیان و بلاهت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از غیاث ). بَکامة. (منتهی الارب ). ورجوع به بکامة شود. || گنگ و کر و کور پیدا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گنگی و کری و کوری مادرزاد. (م...
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ / ب َ ک َ ] (ع مص ) گنگ گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لال شدن .
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ ک َ ] (اِ) بگم . بقم . چوبی سرخ که رنگرزان بدان چیزها رنگ کنند و بقم معرب آنست . (برهان ). بقم و چوبی سرخ که در رنگرزی بکار برند. (ناظم الاطباء). چوب سرخ که پشم و ابریشم بدان رنگ کنند، بقم معرب آن . (رشیدی ) (از جهانگیری ). بقم . (سروری )...
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب ُ ] (ع ص ) ج ِ اَبکم . (از منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 21) (ناظم الاطباء). گنگ . (غیاث ). بُکمان . رجوع به بکمان شود.- صم و بکم ؛ کران و لالان (گنگان ) : صم بکم عمی فهم لایرجعون . (قرآن 18/2)؛ آنان کر و کورند و از ضلالت خود باز ...
-
واژههای مشابه
-
صم بکم
لغتنامه دهخدا
صم بکم . [ ص ُم ْ مُم ْ ب ُ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . ج ِ اصم و ابکم . کران و گنگان . مأخوذ است از آیات 18، 171 سوره ٔ بقره : صم بکم عمی فهم لایرجعون (لایعقلون ) : زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . سعد...
-
صم و بکم
لغتنامه دهخدا
صم و بکم . [ ص ُم ْ مُن ْ وَ ب ُ ] (ع ترکیب عطفی ، ص مرکب ) کران و گنگان . این هر دو لفظ جمع اصم و ابکم است و استعمال جمع بجای مفرد برای مبالغه باشد در کثرت یا آنکه فارسیان بعض جاها صیغه ٔ جمع در مقام مفرد استعمال کنند، چنانکه حور که جمع حورا باشد. (...
-
صم بکم نشستن
لغتنامه دهخدا
صم بکم نشستن . [ ص ُم ْ مُم ْ ب ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) سخت خاموش نشستن . رجوع به کلمه ٔ فوق شود.
-
جستوجو در متن
-
لالی
لغتنامه دهخدا
لالی . (حامص ) گنگی . بی زبانی . گفتن نتوانستن . بکم . بکامة.
-
لخشاندن
لغتنامه دهخدا
لخشاندن . [ ل َ دَ ] (مص ) لغزاندن . لغزانی : ان تمید بکم ، ای لئلا تمید بکم (قرآن 16 و 15 و 10/31)؛تا شما را نلخشاند. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 260).
-
ساکت و صامت
لغتنامه دهخدا
ساکت و صامت . [ ک ِ ت ُم ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خاموش و آرام . صم بکم .
-
صم
لغتنامه دهخدا
صم . [ ص ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصَم ّ و صَمّاء. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ناشنوایان . کَران . کَرها : زبان بریده به کنجی نشسته صم ٌبُکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . سعدی .به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کروبیان صم و بکم . سعد...
-
بکامة
لغتنامه دهخدا
بکامة. [ ب َ م َ ] (ع مص ) بَکْم ْ. گنگ گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گنگ و کر و کور پیدا شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به بکم شود. || (اِمص ) گنگی . || بلاهت . || عجز از بیان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || گنگی و کری و کوری مادرز...
-
عمی
لغتنامه دهخدا
عمی . [ ع ُم ْی ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أعمی ̍ و عَمیاء. رجوع به اعمی و عمیاء شود : من ندانم خیر الاخیر اوصم و بکم و عمی من از غیر او.مولوی .