کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء. [ ب َ ] (ع اِ) بکا. رجوع به بکا شود.
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء. [ ب َ ک ْ کا ] (ع ص ) بسیار گریه کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسیارگرینده . سخت گرینده . بَکّی ْ. (منتهی الارب ). و رجوع به بکی شود.
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء. [ ب َک ْ کا ] (اِخ )کوهی بمکه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء. [ ب َک ْ کا ] (اِخ )منسوب است به هیثم بن جماز حنفی بکاء از اهل کوفه که بسیار گریه میکرده است . (از سمعانی ) (از اللباب ).
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء. [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بَکیَّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بکیة شود.
-
بکاء
لغتنامه دهخدا
بکاء.[ ب ُ ] (ع مص ) بگریستن به آواز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بمعنی گریه کردن به آواز. (غیاث ) (آنندراج ). گریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). بُک̍ی . (منتهی الارب ). و رجوع به این مصدر شود. || سراییدن . (از اضداد است ). (منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب َ ] (ع اِ) بکاءة. یکی بَکاء یک گیاه بکاء. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب َ ] (ع اِ). بکاءة. یکی بکا و بکاء. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به بکا و بکاء شود.
-
بکا
لغتنامه دهخدا
بکا. [ ب َ ] (اِ) بکاء، بَکی ̍ . نباتی است . (منتهی الارب ). نام یک قسم گیاهی است . (ناظم الاطباء). رجوع به بکاء، بکی ، و تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 84 شود.
-
بک ء
لغتنامه دهخدا
بک ء. [ ب َ ک ْءْ] (ع اِ) گیاهی است مانند جرجیر (نخود). (از اقرب الموارد). و رجوع به بکا و بکاء شود. و فی الحدیث : نحن معاشر الانبیاء فینا بکاء؛ ای : قلة الکلام الا فیما یحتاج الیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء ذیل بکاء).
-
باک
لغتنامه دهخدا
باک . [ ک ِن ْ ] (ع ص ) اسم فاعل از بُکاء و بکی . که روان بود اشک از دیدگان او از اندوه . ج ، بُکاة، بُکی ّ. (از اقرب الموارد). باکی . گریان . گرینده . گریه کننده . رجوع به باکی و بکاء و بُکی شود.
-
استخراط
لغتنامه دهخدا
استخراط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استخراط در بکاء؛ سخت گریستن . ستهیدن در گریه . (از منتهی الارب ). بمبالغه گریستن .
-
بکی
لغتنامه دهخدا
بکی . [ ب َ کی ] (ع اِ) نباتی است ، بکاة یکی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بکا و بکاء شود.
-
دارالحکیم
لغتنامه دهخدا
دارالحکیم . [ رُل ْ ح َ ] (اِخ ) محله ای است در کوفه منسوب به حکیم بن سعدبن ورالبکائی از خاندان بنی بکاء. (معجم البلدان ).