کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَيْنَ أَيْدِينَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (ع اِ) کرانه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). کرانه . (ناظم الاطباء). حدفاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حدفاصل میان دو چیز. (ناظم الاطباء). || ارتفاع زمینی که با ریگ و گل و سنگ درآمیخته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) دهیست به فیروزآباد. (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است قرب مدینه . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است نزدیک حیرة. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است نزدیک نجران . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است و نهریست میان بغداد و میان دما. (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (نف ) (ماده ٔ مضارع از «دیدن »، بینیدن ) مخفف بیننده . بیننده و نگرنده ، و این هرگزبه تنهائی استعمال نمیشود و همیشه به آخر اسم ملحق میگردد مانند چشم حق بین و دیده ٔ حقیقت بین یعنی چشمی که راستی و حقیقت چیزی را مشاهده میکند و نیز جهان بین و خرده...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (هندی ، اِ) در هندی سازی است که بزیر چوبی که مثل گردن طنبورباشد دو کدو راست وصل کنند و بر آن چوب چند تار کنند که شبیه به طنبور باشد. (از غیاث ) (از آنندراج ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . [ ب َ ] (ع اِمص ، اِ، ق ) جدائی و پیوستگی (از لغات اضداد است ). گاه اسم آیدو گاه ظرف متمکن و منه قوله تعالی : «لقد تقطع بینکم ». (قرآن 94/6). بالرفع والنصب فالرفع علی الفعل ؛ ای تقطع وصلکم ، و النصب علی الحذف ای ما بینکم . (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . [ ب َ ] (ع مص ) جدا شدن و پیوستن (از لغات اضداد است ): و بانوا بیناً و بینونة؛ جدا شدند. و بان الشی ٔ بیناً و بیوناً و بینونة؛ از هم جدا شد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی و بوسیله ٔ «عن » متعدی گردد. (از اقرب الموارد). جدا شد...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . [ ب َی ْ ی ِ ] (ع ص ) هویدا. (مهذب الاسماء). پیدا و آشکار. (منتهی الارب ). روشن . پیدا. پدیدار. گشاده . آشکارا. (یادداشت مؤلف ). واضح . جلی . ج ، اَبیناء و ابیان و بیناء. (اقرب الموارد). || مرد فصیح . ج ، ابیناء، ابیان ، بیناء. (منتهی الارب ) ...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . [ ب ِ ] (اِخ ) الگزاندر. فیلسوف اسکاتلندی (1818 - 1903م .) که در پی ریزی روانشناسی جدید سهم بسزائی دارد. وی جنبه ٔ مابعدالطبیعه ٔ روانشناسی را حذف کرد و به جنبه ٔ فیزیولوژیائی آن پرداخت . وی در دانشگاه ابردین سالها مطالعه و تدریس کرد. (دائرة ال...
-
بین بین
لغتنامه دهخدا
بین بین . [ ب َ ن َ ب َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) هذا بین بین ؛ یعنی میان جید و ردی است و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح . (منتهی الارب )؛ یعنی میان نیکوئی و بدی است . مرکب مزجی است که دو جزء آن مبنی بر فتح است مانند خمسة عشر واصل آن ، بین...
-
عاقبت بین
لغتنامه دهخدا
عاقبت بین . [ ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) دوربین و کسی که عاقبت و سرانجام هر کاری را نگاه کند. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش . رجوع به عاقبت اندیش شود.
-
عیان بین
لغتنامه دهخدا
عیان بین . [ عیام ْ ] (نف مرکب ) عیان بیننده . بیننده ٔ آنچه آشکار است . ظاهربین .- چشم عیان بین ؛ چشمی که آشکار چیزهای عینی را ببیند : به چشم نهان بین عیان جهان را که چشم عیان بین نبیند نهان را.ناصرخسرو.