بین . [ ب َ ] (ع مص ) جدا شدن و پیوستن (از لغات اضداد است ): و بانوا بیناً و بینونة؛ جدا شدند. و بان الشی ٔ بیناً و بیوناً و بینونة؛ از هم جدا شد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی و بوسیله ٔ «عن » متعدی گردد. (از اقرب الموارد). جدا شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || جدا گردیدن زن از مرد بطلاق : بانت المراة عن الرجل ؛ جدا گردید زن از مرد بطلاق . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || متفرق شدن قوم . (از اقرب الموارد). || افزون آمدن کسی در فضل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || کدخدا شدن (از لغات اضداد است ): بانت هی ؛ یعنی کدخدا شد (آن زن ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.