کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهله
لغتنامه دهخدا
بهله . [ ب َ ل َ / ل ِ ] (اِ)پوستی باشد که ترکیب پنجه ْ دست دوزند و میرشکاران چرغ و باز در دست کشند و آنرا دستک شکاری نیز گویند. (آنندراج ). دست کشی که از تیماج و جز آن دوخته و در هنگام بر دست گرفتن چرغ و باز آنرا بر دست کشند. (ناظم الاطباء). دستکش چ...
-
واژههای مشابه
-
بهلة
لغتنامه دهخدا
بهلة. [ ب َ ل َ / ب ُ ل َ ] (ع اِ) لعنت و نفرین ، یقال : علیه بهلة اﷲ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بهله دار
لغتنامه دهخدا
بهله دار. [ ب َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) آنکه دارای دستکش شکاری بود. (ناظم الاطباء). || در صفات کمر مستعمل است . (آنندراج ) : دست طمع برید ز نخل حیات خویش هرکس که دوراز آن کمر بهله دار ماند. فطرت (از آنندراج ).مگذر ز حسن ترک که در گوشمال دل دستی دگر بو...
-
امین بهله دوز سمرقندی
لغتنامه دهخدا
امین بهله دوز سمرقندی . [ اَ ن ِ ب َ ل َ زِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) پسر استاد عوض . در بهله دوزی استاد و شاعر بود. از اوست :می سازدم ز خنده ٔ دندان نمای خویش آن نازنین ضیافت شیر و شکر مرا.(از تذکره ٔ روز روشن چ رکن زاده ٔ آدمیت ص 83).
-
جستوجو در متن
-
نکاف
لغتنامه دهخدا
نکاف . [ ن ِ ] (اِ) نکاب . (برهان قاطع). نکاپ . (آنندراج ) (انجمن آرا). بهله . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). بهله ٔ میرشکاران . (برهان قاطع).بهله ٔ باز. (از انجمن آرا) (آنندراج ). دستکش قوشچیان و شکارچیان . (ناظم الاطباء). و رجوع به نکاب شود.
-
نکاپ
لغتنامه دهخدا
نکاپ . [ ن ِ ] (اِ) نکاب . بهله . دستکش قوشچیان . (ناظم الاطباء). نکاف . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نکاب شود.
-
بهل
لغتنامه دهخدا
بهل . [ ب َ ] (ع مص ) نفرین کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). لعنت کردن : بهله اﷲ بهلاً؛ لعنه . (از اقرب الموارد). بهله اﷲ؛ ای لعنه اﷲ. (منتهی الارب ). لعنت کند او را خدای . (ناظم الاطباء). || گذاشتن کسی را بر مراد خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
کاررفته
لغتنامه دهخدا
کاررفته . [ کارْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ازکاررفته ، چون دست کاررفته . (آنندراج ) : بر دست کاررفته نباشد گرفت و گیرچون بهله دست در کمر یار میکنم . صائب (ازآنندراج ).روزی که بهله را به کمر آشناکنی از دست کاررفته ٔ ما بی خبر مباش .صائب (ازآنندراج ...
-
نطاف
لغتنامه دهخدا
نطاف . [ ن ِ ] (اِ) بهله ، و آن پوستی است که به اندام پنجه ٔ دست دوزند و میرشکاران و چرغ و بازداران بر دست کنند. (برهان قاطع).دستکش چرمین که بازبانان می پوشند. (ناظم الاطباء).
-
قالب تهی کردن
لغتنامه دهخدا
قالب تهی کردن . [ ل َ / ل ِ ت َ / ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از مردن و بیخود شدن . (آنندراج ) : خواهم چو بهله با تو دمی همرهی کنم دستی در آن کمر زده قالب تهی کنم .تجلی (از آنندراج ).
-
نازک کمر
لغتنامه دهخدا
نازک کمر. [ زُ ک َ م َ ] (ص مرکب ) نازک میان . کمرباریک . لاغرمیان . که میانی لاغر و باریک و موزون دارد : پنجه ٔ بهله ٔ نازک کمران با عدم دست و گریبان شده است .صائب (آنندراج ).
-
ناخن در دیده ریختن
لغتنامه دهخدا
ناخن در دیده ریختن . [ خ ُ دَ دی دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه ازکمال آزار دادن و رنجانیدن . (آنندراج ) : بهله هرگاه کند بر کمرش دست درازرشک در دیده ٔ من ناخن شاهین ریزد.صائب (از آنندراج ).
-
دستگی
لغتنامه دهخدا
دستگی . [ دَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی دسته بودن . || (اِ مرکب ) کنایه از همدست وممد و معاون . (آنندراج ). || پوستی که بجهت نشاندن باز و شاهین و جز آن بر دست کشند، از عالم بهله . (آنندراج ). بهله . دستکش چرمی که بازدار بر سر دست کشد تا باز بر...