کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهتر آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهتر آمدن
لغتنامه دهخدا
بهتر آمدن . [ ب ِ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب )غلبه کردن . فائق شدن : و از وی [ از بلغار] مقدار بیست هزار مرد سوار بیرون آید که با هرچند که بود از لشکر کافران حرب کنند و بهتر آیند. (حدود العالم ). و ایشان [ مردم روس ] با همه ٔ کافران که گرد ایشان است حرب ک...
-
جستوجو در متن
-
گواریدن
لغتنامه دهخدا
گواریدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از: گوار+ -یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی گوکاریتن ، سنسکریت وی کر (تغییر دادن ) «هوبشمان ص 95». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هضم شدن طعام . (آنندراج ). تحلیل رفتن .(ناظم الاطباء). تهنئة : و این سنگ تاب کرده بهتر از آن گوار...
-
آمدنی
لغتنامه دهخدا
آمدنی . [ م َ دَ ] (ص لیاقت )آنکه آمدن او ضروری است . آنکه خود آید : آنکس که بود آمدنی آمده بهترآنکس که بود رفتنی ، او رفته شده به . منوچهری .عشق آمدنی بود نه آموختنی .
-
تجرثم
لغتنامه دهخدا
تجرثم . [ ت َ ج َ ث ُ ] (ع مص ) افتادن از بالا به نشیب . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فراهم آمدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرفتن بهتر...
-
فسق
لغتنامه دهخدا
فسق . [ ف ِ ](ع مص ) گذاشتن حکم خدای تعالی . (منتهی الارب ). بیرون آمدن از فرمان خدای عز و جل . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). از فرمان خدای بیرون آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). || بیرون آمدن از راه راستی ....
-
پیش آمدن
لغتنامه دهخدا
پیش آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک آمدن . نزدیک شدن . تقدم . (منتهی الارب ). به حضور درآمدن . پیش روی آمدن . مقابل آمدن . اقبال . استقبال . (منتهی الارب ). جلو آمدن کسی یا چیزی را. به کسی یا چیزی نزدیک گشتن . نزدیک آمدن از جانب مقابل : عرض . (منت...
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مزنی . وی پس از ابوالحسین عتبی بوزارت نوح بن منصور سامانی رسید. و در اول مستوفی دیوان امیر نوح بود و آنگاه که ابوالحسین سیمجور از شکست ابوالعباس تاش و قتل عتبی آگاه شد از سیستان عزیمت خراسان کرد. مزنی بدو پیام ...
-
رنج دیدن
لغتنامه دهخدا
رنج دیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) آزار دیدن . دچار اذیت شدن . صدمه و آسیب دیدن . مشقت و محنت را گرفتار آمدن . مکابدة : بسی رنج دیدم ز خاقان چین ندیدم که یک روز کرد آفرین . فردوسی .سپهبد چنین گفت چون دید رنج که دستور بیدار بهتر ز گنج . فردوسی .فرامرز...
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه ٔ چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه ٔ چ...
-
کسف
لغتنامه دهخدا
کسف . [ ک َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || پاره کردن و بریدن جامه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || بد گردیدن حال کسی . || نگونسار کردن چشم را. (ازناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموا...
-
سلخ
لغتنامه دهخدا
سلخ . [ س َ ] (ع مص ) پوست برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست کندن . (غیاث ). پوست بازکردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || در آخر ماه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گذشت و آخر شدن ماه . (منت...
-
بی ریا
لغتنامه دهخدا
بی ریا. [ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریا) مخلص و راستباز و صادق . (آنندراج ). صادق . مخلص . راست و باصداقت .(ناظم الاطباء). بدون تظاهر و خودنمائی : اختیار دست او جود است جود بی ریااعتقاد رای او عدلست عدل بی عوار. منوچهری .زین جهانداران و شاهان و خداوندان ...
-
تفریع
لغتنامه دهخدا
تفریع. [ ت َ ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برآمدن بر کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || به نشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). از بالای کوه فرود آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن نصر، مکنی به ابوبکر زقاق کبیر. نشو و نمای او در مصر و از عرفای اواسط مائه ٔ سیم هجریه است ، زمان متوکل و چند تن خلفای بعد از وی را دریافت و اوصاحب زهد و تقوی بوده و محل رجوع این طبقه و از اصحاب و اقران شیخ جنید بغدادی است و...