کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بندگی و عبودیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عبودیت
لغتنامه دهخدا
عبودیت . [ ع ُ دی ی َ ] (ع اِمص ) عبودیة. بندگی کردن . (غیاث اللغات ) (المنجد) : و دلهای خواص و عوام بر طاعت و عبودیت بیارامید. (کلیله ص 377).از ثری تا به ثریا به عبودیت اوهمه در ذکر مناجات و قیام اند و قعود.سعدی .
-
رقیت
لغتنامه دهخدا
رقیت . [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) بندگی و غلامی و عبودیت . (ناظم الاطباء). بندگی کردن و غلامی نمودن . (غیاث اللغات ). بندگی . غلامی . عبودیت . در عربی بدین معنی رِق ّ آمده است . (فرهنگ فارسی معین ) : کیست مولی آنکه آزادت کندبند رقیت ز پایت برکند...
-
مملوکیت
لغتنامه دهخدا
مملوکیت . [ م َ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) عبودیت و بندگی و غلامی و گرفتاری و اسیری و محبوسی . (ناظم الاطباء): قنانة و قنونة، مملوکیت و بندگی . (منتهی الارب ).
-
مملوکی
لغتنامه دهخدا
مملوکی . [ م َ ] (حامص ) عبودیت . بندگی . بنده وار بودن : چون عاشقی و معشوقی بمیان آمد مالکی و مملوکی برخاست . (گلستان ).
-
ملوکة
لغتنامه دهخدا
ملوکة. [ م ُ ک َ ] (ع اِمص ) ملک . (منتهی الارب ). تملک و تصرف . ملکیت . (از ناظم الاطباء). مِلک . گویند: اقر بالملوکة؛ ای بالملک . (از اقرب الموارد). || بندگی . عبودیت . (از ناظم الاطباء).
-
عبودیة
لغتنامه دهخدا
عبودیة.[ ع ُ دی ی َ ] (ع اِمص ) پرستش و بندگی . (منتهی الارب ). عبودة. (اقرب الموارد). رجوع به عبودت و عبودیت شود. || در اصطلاح عرفا وفاء به عهود و حفظ حدود و رضای بموجود و صبر بر مفقود است . (تعریفات ).
-
عبودة
لغتنامه دهخدا
عبودة. [ ع ُ دَ ] (ع اِمص ) پرستش . بندگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خدمت . || طاعت . || خضوع و ذلت . || التزام به شریعت . یکی خواندن او را به زبان . (اقرب الموارد). || در اصطلاح عرفا کسی که خدای خود را در مقام عبودیت مشاهده کند. (تعریفات )....
-
ایلی
لغتنامه دهخدا
ایلی . (ص نسبی ) منسوب به ایل که نام طایفه و محلی است .(الانساب سمعانی ). || (حامص ) طاعت و فرمانبرداری . (آنندراج ). بندگی . اطاعت . فرمانبرداری . (فرهنگ فارسی معین ). بندگی و عبودیت و تسلیم و اطاعت و فروتنی . (ناظم الاطباء) : ایلی خواستن امراء بزرگ...
-
از بن گوش
لغتنامه دهخدا
از بن گوش . [ اَ ب ُ ن ِ ] (ق مرکب ) کنایه از کمال اطاعت و بندگی و خدمتکاری از ته دل و مکنون خاطر. (برهان ). و مأخذ این آن است که چون کسی جائی بندگی دارد یا فرمان کسی بپذیرد از غایت تواضع بن گوش میگیرد و سر فرودمیکند، کنایت بدینکه من بنده ٔ توام و ح...
-
غلامی
لغتنامه دهخدا
غلامی . [ غ ُ ] (حامص ) بندگی . عبودیت . سمت غلام . غلام بودن . رجوع به غلام شود : گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش با ریش شوم تر ببر ما هرآینه . عسجدی (دیوان ص 35).آن را که غلامی تو دادنداو را چه غم از هزار سلطان . خاقانی .به غلامی تو ما را به جه...
-
رق
لغتنامه دهخدا
رق . [ رِق ق ] (ع اِ) ملک . || بنده . (فرهنگ نظام ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بنده ٔ زرخرید. عبد. (یادداشت مؤلف ) : اگر چه مالک رقی و پادشاه بحقی همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل . سعدی . || (اِ) بندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظ...
-
دست نهادن
لغتنامه دهخدا
دست نهادن . [ دَ ن ِ / ن َدَ ] (مص مرکب ) قرار دادن دست بر چیزی : خضر ارچه حاضر است نیارد نهاد دست بر خرقه های او که ز نور آفریده اند. خاقانی .همچنان داغ جدائی جگرم می سوزدمگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش . سعدی .کنف الکیال کنفاً؛ دست نهادبر سر پیمانه...
-
یوغ
لغتنامه دهخدا
یوغ . (اِ) یغ. آن چوبی بود که بر گردن گاو نهند یعنی بندوق . (لغت فرس اسدی ). چوبی که بر گردن گاو زراعت و گاو گردون گذارند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از انجمن آرا). چوبی که بر گردن گاو قلبه نهند. به هندی جو نامند. (از آنندراج ). چوبی است که برزیگران بر...
-
طاعت
لغتنامه دهخدا
طاعت . [ ع َ ] (ع اِمص ) بندگی . (منتهی الارب ). فرمان بردن . (آنندراج ).فرمانبرداری . (مهذب الاسماء). اطاعت . انقیاد. عبودیت . طوع . اِقَه . طواعیة. پرستش . عبادت . بِرّ. دین . ماعون . فرمان : قوله تعالی ، لهم طاعة و قول معروف . (قرآن 20/47 و 21) مر...
-
سابق الدین
لغتنامه دهخدا
سابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (امیر سپهسالار ... علی سهل ) از ارکان دولت سلجوقیان کرمان (آل قارود) و در اواخر قرن ششم کوتوال قلعه ٔ بم و مردی داهی و شجاع و کاردان و مدبر و از برکشیدگان بهرام شاه بن طغرل شاه (565 - 570 هَ . ق .) بود. بعد از مرگ ...