ایلی . (ص نسبی ) منسوب به ایل که نام طایفه و محلی است .(الانساب سمعانی ). || (حامص ) طاعت و فرمانبرداری . (آنندراج ). بندگی . اطاعت . فرمانبرداری . (فرهنگ فارسی معین ). بندگی و عبودیت و تسلیم و اطاعت و فروتنی . (ناظم الاطباء) : ایلی خواستن امراء بزرگ با ملک معظم نصیر الحق و الدین . (تاریخ سیستان ).نشان ایلی و یکدلی آن باشد که ... (تاریخ سیستان ). بنده را برسالت بخدمت غازان فرستاد که بر سبیل ایلی درآمد. (تاریخ غازان ص 84). لشکریان ایشان با ایلی درآمد. (تاریخ غازان ص 100). به نزدیک قلعه روند و ایشان را به ایلی و اطاعت خوانند. (تاریخ غازان ص 145).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.