کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلدم
لغتنامه دهخدا
بلدم . [ ب َ دَ ] (ع اِ) بالای سینه ، یا حلقوم و سر معده که مجرای طعام است به حلقوم پیوسته ،یا آنچه جنبان باشد از حلقوم اسب . (منتهی الارب ) (ازذیل اقرب الموارد از لسان ). || (ص ) مرد کندخاطر گران سنگ مضطرب خلقت . || شمشیر کند. (منتهی الارب ) (از ذیل...
-
جستوجو در متن
-
بلذم
لغتنامه دهخدا
بلذم . [ ب َ ذَ ] (ع اِ) آنچه جنبان باشد از حلقوم اسب ، لغتی است در بلدم . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بلدم شود. || مری و حلقوم و ودج ها که رگی هستند در گردن . (از ذیل اقرب الموارد). || (ص ) شخص بلید و کندذهن . (از ذیل اقرب الموارد)...
-
بلتم
لغتنامه دهخدا
بلتم . [ ب َ ت َ ] (ع ص ) مرد عاجز گران زبان . (منتهی الارب ). شخص درمانده و افسرده دل و مضطرب در آفرینش و سنگین در زبان و منظر، و آن لغتی است در بلدم . (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || (اِ) خلق و مردم . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قامو...
-
بلد
لغتنامه دهخدا
بلد. [ ب َ ل َ ] (از ع ، ص ، اِ)راهبر و پیشوا. (غیاث ). || راهنما. (آنندراج ). آنکه راه را می شناسد و دیگران را راهنمایی می کند. (فرهنگ فارسی معین ). راه شناس . دلیل . خریت . هادی .راهبر. رهنمون . (یادداشت مرحوم دهخدا) : برده از خود غم دزدیده نگاهش م...