بلدم . [ ب َ دَ ] (ع اِ) بالای سینه ، یا حلقوم و سر معده که مجرای طعام است به حلقوم پیوسته ،یا آنچه جنبان باشد از حلقوم اسب . (منتهی الارب ) (ازذیل اقرب الموارد از لسان ). || (ص ) مرد کندخاطر گران سنگ مضطرب خلقت . || شمشیر کند. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || (اِخ ) شهری است در نواحی روم . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.