کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقسمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقسمی
لغتنامه دهخدا
بقسمی . [ ب ِ ق ِ ] (ق مرکب ) بنحوی . بطوری : بقسمی با او رفتار کرد که وی مریدش شد. (فرهنگ فارسی معین ).- بقسمی که ؛بنحوی که . بطریقی که . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
آنچنان
لغتنامه دهخدا
آنچنان . [ چ ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مخفف آن چونان . بطوری . بقسمی . بدانگونه . آنطور. آنگونه .
-
ارکاز
لغتنامه دهخدا
ارکاز. [ اَ ] (اِ) در ((خوار))بقسمی گیاه که برگهای پرآب و ساقهای خشک دارد گویندو نام دیگر آن شور کوهی است . رجوع بشور کوهی شود.
-
تافتونی
لغتنامه دهخدا
تافتونی . (ص نسبی ، اِ) جایی که در آن نان «تافتان » و «تافتون » پزند و فروشند. رجوع به تافتان و تافتان پز و تافتان پزی شود. || نامی است که باغبانها بقسمی از تیره ٔ کاکتس ها دهند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 229 شود.
-
تتراد
لغتنامه دهخدا
تتراد. [ ت ِ ] (اِ) گونه ای کرموزوم در وهله ٔ «دیپلوتن » که در این مرحله دو شکاف در طول کروموزومهای هر زوجی ظاهر شده بقسمی که چهار عنصر کروموزومی نمایان میگردد. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 35 و گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص 463 شود.
-
لاکی
لغتنامه دهخدا
لاکی . (ص نسبی ) منسوب به لاک . از لاک .به رنگ لاک . || در شالهای کشمیر رنگی خاص است مقابل زِمرّدی . ترمه ٔ لاکی . بقسمی ترمه ٔ سرخ روشن گویند : پیچیده یکی لاکی میرانه بسربربربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر . سوزنی .|| به ذکر حال و اراده ٔ محل دستار لاکی...
-
انجیرک
لغتنامه دهخدا
انجیرک . [ اَ رَ ] (اِ) علف بواسیر. (فرهنگ فارسی معین ). گیاهی است از تیره ٔآلاله ها که گلهای آن زرد است . کاسبرگ آن نیز رنگین وشبیه بگلبرگ های آن میشود بقسمی که هفت گلبرگ زرد و سه کاسبرگ سبز دارد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 198).
-
گلک
لغتنامه دهخدا
گلک . [ گ ُ ل َ ] (اِ) یکی از گیاهان بسیار مضر و انگل نباتات دیگر است و چون کلرفیل ندارد به ریشه ٔ نباتات مختلف مخصوصاً گیاهانی که ساقه های نرم و پرآب دارند چسبیده ، مواد غذایی رااز آنها به دست می آورد و مزارع صیفی ، از قبیل : کدو و خیار و هندوانه و ...
-
امور عامه
لغتنامه دهخدا
امور عامه . [ اُ رِ عام ْ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که اختصاص بقسمی از اقسام موجودات یعنی واجب و جوهر و عرض نداشته باشد . در امور عامه بحث از وجود و موجود بطور مطلق میشود و شامل است بر بحث از وجود و موجود و ممکن و عقول و نفوس و امور فل...
-
اعقال
لغتنامه دهخدا
اعقال . [ اِ ] (ع مص ) خردمند یافتن کسی را: اعقله ؛ خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب ). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). || واجب شدن بر کسی عقال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). واجب گردید...
-
گل گندم
لغتنامه دهخدا
گل گندم . [ گ ُ ل ِ گ َ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ گیاهی است دوایی و چنان بنظر آید که پنج شش دانه ٔ گندم بهم چسبیده است . (برهان ) (آنندراج ). اسم فارسی جوز جندم . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گوز گندم . (الفاظ الادویه ). گیاهی است که در نظر چنان نما...
-
گرامافن
لغتنامه دهخدا
گرامافن . [ گ ِ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) گرامافون . گرمافن . جعبه ٔ صوت . آلت حبس صوت است . دارای شکل مخصوص وتا حدی تکمیل گردیده است و صدا را بوسیله ٔ صفحه ٔ مدوری مجدداً تولید مینماید. تصور آلت حبس صوت قبل از ادیسن عالم معروف آمریکائی شده بود، ولی مشارا...
-
رودبار
لغتنامه دهخدا
رودبار. (اِخ ) ناحیه ای است از شمال قزوین . حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب آرد: رودبار ولایت است که شاهرود بر میانش میگذرد و بدان بازمیخوانند و در شمالی قزوین بشش فرسنگی افتاده است ، در آنجا قریب به پنجاه قلعه ٔ حصین مستحکم است و بهترین آن قلاع الموت و م...
-
بشره
لغتنامه دهخدا
بشره . [ ب َ ش َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) روی پوست آدمی و جز آن . (ناظم الاطباء). ظاهر پوست آدمی . (غیاث ). ظاهر پوست مردم . (مهذب الاسماء) (دزی ج 1ص 88). بیرون پوست مردم و آنچه ظاهر شده باشد. (مؤید الفضلاء). ظاهر پوست آدمی و حیوانات . (آنندراج ). ظاهر...