کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعنوان مثال ذکر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذِ ک ِ ] (ع مص ) ذکر مراءة؛ خطبه کردن او یا خواستاری کردن او. || ذکر حق کسی ، حفظ آن . نگاه داشتن آن . ضایع نکردن آن .
-
ذکر کردن
لغتنامه دهخدا
ذکر کردن . [ ذِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گفتن . یاد کردن . نام بردن . تذکار : خورشید رخ ترا کند ذکرهر ذرّه اگر شود زبانی . عطار. || گفتن ذکر.تسبیح . تهلیل : خوردن برای زیستن و ذکر کردن است تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است .سعدی .
-
بروفه
لغتنامه دهخدا
بروفه . [ ب ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) دستار میان بند. (لغت فرس اسدی ). دستار و فوطه باشد که مندیل و کمربند است . (برهان ). در لغت فرس اسدی بیت زیر بعنوان مثال ذکر شده است : داشت بر سر بروفه ای کودک بر میان بست آن بروفه ٔ خویش .ولی از این شعر مطلق دستار برمی...
-
شاهدآوردن
لغتنامه دهخدا
شاهدآوردن . [ هَِ وَ دَ ] (مص مرکب ) استشهاد کردن . تمثل جستن . مثل زدن . ذکر کردن .
-
مقدمه چینی
لغتنامه دهخدا
مقدمه چینی . [ م ُ ق َدْ دِ / دَ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) تمهید مقدمه .ذکر مقدمه برای بیان مطلبی . و رجوع به مقدمه شود.- مقدمه چینی کردن ؛ تمهید مقدمه کردن . برای بیان مطلبی مقدمه ای ذکر کردن .
-
قابل ذکر
لغتنامه دهخدا
قابل ذکر. [ ب ِ ل ِ ذِ ] (ص مرکب ) موضوع بااهمیت . شایسته ٔ یادآوری .شایان یادآوری . آنچه لیاقت یاد کردن را دارا بود.
-
مثال
لغتنامه دهخدا
مثال . [ م ِ ] (ع اِ) فرمان . (از منتهی الارب ). حکم . (آنندراج ) (غیاث ). حکم و فرمان . ج ، اَمثِلَه و مُثل و مُثُل . (ناظم الاطباء). فرمان پادشاهی و مطلق حکم . (غیاث ) (آنندراج ) : بباید دانست که خواجه خلیفت ماست در هر چه به مصلحت بازگردد و مثال و ...
-
تطهیر کردن
لغتنامه دهخدا
تطهیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . شستن . || ختنه کردن : مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند تا از امیران ، فرزندان چند تن تطهیر کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366). و رجوع به تطهیر شود.
-
حدیث کردن
لغتنامه دهخدا
حدیث کردن . [ ح َ ک َ دَ ](مص مرکب ) حکایت کردن . نقل کردن . تحدیث . (تاج المصادر بیهقی ). قصه کردن . || خبر کردن . تحدث . || یاد کردن . مذکور ساختن . || سخن گفتن . || وصف کردن . || انشاد. (تاج المصادر بیهقی ).- حدیث از کسی کردن ؛ رسو. (تاج المصادر ...
-
مثالات
لغتنامه دهخدا
مثالات . [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مثال . و رجوع به مثال شود.- مثالات مقیده ؛ عبارت از خیالاتند و نمونه و شبح مثالات مطلقه اند و عالم روحانی اندکه خدای متعال آنها را آفریده است تا دلیل بر وجود عالم روحانی باشند و ارباب کشف مثالات مقیده را متصل به این عالم ...
-
نیکوگویی
لغتنامه دهخدا
نیکوگویی . (حامص مرکب ) ذکر خیر. به نیکی از دیگران نام بردن و یاد کردن . مقابل بدگوئی .
-
تتویب
لغتنامه دهخدا
تتویب . [ ت َ ] (ع مص ) ذکر خدا کردن پیش کسی تا توبه کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
زکر
لغتنامه دهخدا
زکر. [ زَ ] (ع مص ) پر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تخلص کردن
لغتنامه دهخدا
تخلص کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ذکر نمودن شاعر تخلص خود را در شعر. (ناظم الاطباء). رجوع به تخلص شود.
-
گم رزین
لغتنامه دهخدا
گم رزین . [ گ ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و ماده ٔرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است . بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است . از گم رزینها می...