کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعاد
لغتنامه دهخدا
بعاد. [ ب ِ ] (ع اِ) لعن . (ناظم الاطباء). لعنت و نفرین . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
بعاد
لغتنامه دهخدا
بعاد. [ ب ِ ] (ع مص )مصدر دیگر مباعدة. (از زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دور کردن و دور شدن .(آنندراج ). از کسی دور شدن . (زوزنی ). کسی را دور کردن . (زوزنی ). دوری . (غیاث ). و رجوع به مباعدة شود.
-
بعاد
لغتنامه دهخدا
بعاد. [ ب ُ ] (ع ص ) بعید و دور. (ناظم الاطباء). دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعت است از بُعد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صفتی است مانند بعید. (از اقرب الموارد) : خنده بوی زعفران وصل دادگریه بوهای پیاز آن بعاد.(مثنوی ).
-
واژههای همآوا
-
بائد
لغتنامه دهخدا
بائد. [ ءِ ] (ع اِ) مرادف بَید بمعنی غیر و علی و من اجل . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
بائد
لغتنامه دهخدا
بائد. [ ءِ ] (ع ص ) از بود و بید و بیاد. هالک . هلاک شونده . نابودشونده . (از منتهی الارب ).
-
باعد
لغتنامه دهخدا
باعد. [ ع ِ ] (ع ص ) برابر قریب ، دور. (آنندراج ). ج ، بَعَد. || دورشونده . || هالک . (اقرب الموارد). ظاهراً از بُعد بمعنی هلاک چنانکه در صحاح و غیره آمده است . قال تعالی : الا بعد المدین کما بعدت ثمود. (قرآن 95/11) (از تاج العروس ).- بعد باعد؛ بر سب...
-
جستوجو در متن
-
ذات العماد
لغتنامه دهخدا
ذات العماد. [ تُل ْ ع ِ ] (اِخ ) این کلمه در صفت ارم درقرآن کریم آمده است . ذات العماد یعنی صاحب ستونها یاصاحب بناهای بلند. (غیاث از منتخب ). و بعضی گفته اندذات العماد لقب دمشق است و صاحب المرصع گوید: ذات العماد دمشق است و نیز گفته اند، نام امتی از ا...
-
دور کردن
لغتنامه دهخدا
دور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن و اخراج کردن . (ناظم الاطباء). طرد کردن . طرد. دور ساختن . بفاصله گرفتن واداشتن . ابعاد. (یادداشت مؤلف ). اجناب . ادحاق . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیال . تزویل . ازالة. (منتهی الارب ). ازالة. (دهار). ازاحة. (دها...
-
ارم ذات العماد
لغتنامه دهخدا
ارم ذات العماد. [ اِ رَ م ِ تِل ْ ع ِ ] (اِخ ) دمشق یا اسکندریه و یا موضعی بفارس . (منتهی الأرب ). و آن ارم عاد است گاه غیر مضاف و گاه مضاف آید چنانکه در قرآن مجید آمده ((الم تر کیف فعل ربک بعاد، ارم ذات العماد)). (قرآن 7/89). بعضی گویند سرزمینی بود...