کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطنت
لغتنامه دهخدا
بطنت . [ ب ِ ن َ ] (ع اِ)بَطْنَة بمعنی سیری و پری شکم از طعام : کم خورش ، مرد شرفتنت نیست هرکجا بطنت است فطنت نیست .سنایی .شخصی بود صاحب ذکا و فطنت نه با جهالت و بطنت . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به بطنه شود.
-
واژههای همآوا
-
بطنة
لغتنامه دهخدا
بطنة. [ ب َ ن َ] (ع اِ) تکبر و فیریدگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سیری و پری شکم از طعام . و منه المثل : البطنة تذهب الفطنه ، و یقال : لیس للبطنة خیر من خمصة تتبعها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیری و پری شکم از طعام . (آنندراج...
-
جستوجو در متن
-
بطن
لغتنامه دهخدا
بطن . [ ب َ ] (ع مص ) نهان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بطون . (اقرب الموارد). رجوع به همین مصدر شود. || اثر کردن بیماری در باطن کسی : بطنه الداء و به . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دردمندشکم شدن . (منتهی الارب ). دردمن...