کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بضاضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بضاضة
لغتنامه دهخدا
بضاضة. [ ب َ ض َ ] (ع مص )تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نازک پوست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
بضاضة
لغتنامه دهخدا
بضاضة. [ب ُ ض َ ] (ع اِ) آب اندک ، یقال : ما فی السقاء بضاضة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب اندک ، یقال : ما فی السقاءبضاضة؛ در این مشک آب کمی هم نیست . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
بزازت
لغتنامه دهخدا
بزازت . [ ب ِ زَ ] (ع اِمص ) حرفه ٔ بزاز. (یادداشت بخط دهخدا). بزازة. شغل و حرفه ٔ بزاز. جامه و متاع فروشی . (ناظم الاطباء).
-
بزازة
لغتنامه دهخدا
بزازة. [ ب ِ زَ ] (ع اِمص ) جامه و متاع فروشی . شغل بزاز. (ناظم الاطباء). بزازت .
-
بذاذة
لغتنامه دهخدا
بذاذة. [ ب َ ذَ ] (ع مص ) بدحال شدن . بذاذ. بَذَذ. بذوذة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از المصادر زوزنی ). || (اِ) بدحالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بضوضة
لغتنامه دهخدا
بضوضة. [ ب ُ ض َ ] (ع مص ) تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به همین مصدر شود.
-
ترارة
لغتنامه دهخدا
ترارة. [ ت َ رَ ] (ع مص ) پرگوشت شدن . (زوزنی ). فربه و باگوشت شدن جسم کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد): فی بدنه ترارة؛ ای سمن و بضاضة و امتلاء. (اقرب الموارد). تارّ نعت است از آن . (آنندراج ). ترتراً و تروراً و ترارةً. (...
-
بضیضة
لغتنامه دهخدا
بضیضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) زن تنک پوست آکنده گوشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). باضه . بضة. بضباضه . رجوع به کلمه های مذکور شود. || باران اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آب اندک ، و...