کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بصلیة
لغتنامه دهخدا
بصلیة. [ ب َ ص َ لی ی َ ] (اِخ ) محله ای در بغداد. (ناظم الاطباء). و رجوع به الراضی ص 87 شود.
-
بصلیة
لغتنامه دهخدا
بصلیة. [ ب َ ص َ لی ی َ ] (ع اِ) نام عامیانه ٔ عنصل یا بصل بری است . (از اقرب الموارد ذیل عنصل ). و رجوع به بصل الفار شود.
-
جستوجو در متن
-
پیازبا
لغتنامه دهخدا
پیازبا. (اِ مرکب ) بصلیه . رجوع به بصلیه شود.
-
بصلانی
لغتنامه دهخدا
بصلانی . [ ب َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به بصلیة که محله ای است به بغداد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
بصل الفار
لغتنامه دهخدا
بصل الفار. [ ب َ ص َ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پیاز دشتی ، کذا فی زفان گویا و قال فی الطب الحقایق الاشیاء، بصل الفار و عربی است و پیاز موش فارسی است . (مؤید الفضلاء). پیاز یا عنصل بمعنی پیاز موش است . (از لکلرک ) . بصل الفار یا بصل الخنزیر بمناسبت اینکه ...