کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشمار آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشمار آوردن
لغتنامه دهخدا
بشمار آوردن . [ ب ِ ش ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) شمردن . اعتداد.(منتهی الارب ) (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). احتساب . (ترجمان القرآن ). و رجوع به شمار و شمردن و شماردن شود.
-
واژههای مشابه
-
بشمار آمدن
لغتنامه دهخدا
بشمار آمدن . [ ب ِ ش ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب آمدن . در عداد قرار گرفتن . اعتداد. (منتهی الارب ). و رجوع به شمار و شمردن و شماردن شود.
-
جستوجو در متن
-
اعتداد
لغتنامه دهخدا
اعتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بشمار آوردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). با شمار آوردن . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 5). بشمار آوردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن عادل بن علی ). بشمار آوردن . (ناظم الاطباء).- د...
-
زیرپا کشیدن
لغتنامه دهخدا
زیرپا کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به اقرار آوردن کسی را بی هدهده و سیاست ، مثلاً دزدی باشد و اورا بلطائف الحیل بسخن پیچانده به اقرار آرند. (از آنندراج ). به اقرار آوردن و به حیله و تدبیر از کسی اقرار گرفتن . (از ناظم الاطباء). از زبان کسی به ...
-
محسوب
لغتنامه دهخدا
محسوب . [ م َ ] (ع ص ) شمرده . (منتهی الارب ). شمرده شده . (ناظم الاطباء). بشمار آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بحساب درآمده . بشمار آمده . در شمار آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نظر میداشت اندر راه محبوب که در ذاتش همان بوده ست محسوب . نظامی .- محس...
-
حصر
لغتنامه دهخدا
حصر. [ ح َ ] (ع مص ) حصر چیزی ؛ وارسیدن همه ٔ آنرا. فراگرفتن همه را. گرد گرفتن کسی را. احاطه کردن . || محاصره کردن . اندر حصار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در حصار کردن : اعداش را نبد مدد الاّ عذاب و حصرخوش باد آن پسر که پدر باشدش چنان . منوچهری .بر ...
-
جدیدالاسلام
لغتنامه دهخدا
جدیدالاسلام . [ ج َ دُل ْ اِ ] (اِخ ) میرزا محمدرضای یزدی . وی از اکابر علمای یهود و اسرائیلیان و در عصر خویش افضل فضلای این طایفه وفرید دوران و وحید زمان بشمار بوده است . او در سال 1238 هَ . ق . بدین اسلام درآمد و دو سال پیش از آن کتاب مستطاب «اقامة...
-
دشمن داشتن
لغتنامه دهخدا
دشمن داشتن . [ دُ م َ ت َ ] (مص مرکب ) مکروه داشتن و نفرت داشتن و تنفر داشتن . (ناظم الاطباء). خصم بشمار آوردن . ابغاض . (تاج المصادر بیهقی ). احصاف . اصلاف . (منتهی الارب ). بغض . تبغیض . (دهار). خزو. خوز. (منتهی الارب ). شناء. شناءة. شنان . (دهار)....
-
کاریا
لغتنامه دهخدا
کاریا. (اِخ ) کاری . کاریه . سرزمینی است در جنوب غربی آسیای صغیر در کرانه ٔ دریای اژه که جزء قلمرو هخامنشیان بوده و جنگجویان آن جزء سپاهیان ایران بشمار میرفتند. (فرهنگ ایران باستان ،بخش نخست نگارش استاد پورداود، حاشیه ٔ ص 327). یکی از شهربانی های (سا...
-
الغاء
لغتنامه دهخدا
الغاء. [ اِ ] (ع مص ) باطل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (صراح ) (منتهی الارب ). افکندن و باطل کردن . (آنندراج ). لغو کردن . ابطال . اسقاط. || ناامید و زیانکار گردانیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). نومید کردن . تخییب . (اقرب الموارد). || از شمار افکندن ...
-
بادوریا
لغتنامه دهخدا
بادوریا. [ رَ ] (اِخ ) قطعه ای است از کوره ٔ استان در سوی غربی بغداد که اکنون از کوره ٔ نهر عیسی بن علی بشمار میرود و نحاسیه و حارثیه و نهر ارما از آن ناحیه است و در کناره ٔ آن قسمتی از بغداد بنیان نهاده شده است از قبیل قُرَیّة و نجمی و رقة... گویند ...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) شهری است نوبنیاد در عراق واقع در 8میلی جنوب غربی بصره . این شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی شهر قدیم بصره همانجا که واقعه ٔ جنگ جمل (بین طلحه و زبیر و عایشه از یک سو و حضرت علی (ع ) از سوی دیگر) رخ داد، قرار دارد و نی...
-
شکایت
لغتنامه دهخدا
شکایت . [ ش ِ ی َ ] (از ع ، اِمص ) گله کردن . (غیاث ) (آنندراج ). گله گزاری . گله مندی . (ناظم الاطباء). گله و ملال انگیز از صفات اوست ، وبا لفظ کردن و زدن و ریختن و داشتن و بردن مستعمل . (آنندراج ). شکایة. گله کردن . از کسی پیش کسی گله کردن . درددل ...