کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسرنوشت شوم دچار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دچار کردن
لغتنامه دهخدا
دچار کردن .[ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبتلی کردن . گرفتار کردن .- دچار خطا کردن ؛ به اشتباه انداختن .
-
شوم داشتن
لغتنامه دهخدا
شوم داشتن . [ ت َ ](مص مرکب ) نحس حساب کردن . نامبارک و بدیمن شمردن .
-
دچار
لغتنامه دهخدا
دچار. [ دُ ] (اِ) دو چار. دو چهار. ملاقات کردن . رسیدن دو کس بهمدیگر بیک ناگاه و یا بی خبر. (برهان ). تصادم ناگهانی دو تن بهم . رسیدن به ناموافقی یا جانوری درنده یا امری ناملایم . || (ص ) گرفتار. مبتلی .
-
رودل کردن
لغتنامه دهخدا
رودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.
-
رنجور کردن
لغتنامه دهخدا
رنجور کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به رنجوری مبتلا ساختن . دچار رنجوری گردانیدن . سبب رنجوری گشتن . رجوع به رنجور و رنجوری شود.
-
سیه کردن
لغتنامه دهخدا
سیه کردن . [ ی َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیاه کردن . به رنگ تیره درآوردن . || نوشتن . با نوشتن کاغذ را سیاه کردن . سیاه ساختن چیزی : برادران منا زین سپس سیه مکنیدبه مدح خواجه ٔ ختلان به جشنها خامه . منجیک .پیرزنی موی سیه کرده بودگفتمش ای مامک دیرینه ر...
-
ورشکست شدن
لغتنامه دهخدا
ورشکست شدن . [ وَ ش ِ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مفلس شدن . افلاس پیدا کردن . به افلاس دچار گشتن . ورشکستن . نادار و پریشان گشتن .
-
رو درماندن
لغتنامه دهخدا
رو درماندن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن . در رودربایستی گیر کردن . دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن . رجوع به رو و رودربایستی شود.
-
اطساء
لغتنامه دهخدا
اطساء. [ اِ ] (ع مص ) ناگوار کردن کسی را پری شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطساء سیری کسی را؛ ناگواردکردن وی را. دچار تخمه ساختن . (از اقرب الموارد).
-
بگمان افکندن
لغتنامه دهخدا
بگمان افکندن . [ ب ِ گ ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به ابهام دچار کردن . ابهام . (تاج المصادر بیهقی ). ریب . ریبه . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تخیل . ارابة. (ترجمان القرآن ).
-
دوچار
لغتنامه دهخدا
دوچار. [ دُ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) هشت . دوبار چهار. || دچار. ملاقات ناگهانی و بدون انتظار. (ناظم الاطباء). برخورد. رویاروی قرار گرفتن . ملاقات . (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). به معنی مقابل و به اظهار «وا...
-
گردن کج کردن
لغتنامه دهخدا
گردن کج کردن . [ گ َ دَ ک َ ک َ دَ] (مص مرکب ) فروتنی . التماس . عجز. لابه : پیش دریا چه خرد راست کنم گردن کج من که قانع به دم آب چو شمشیر شوم .صائب تبریزی (از آنندراج ).
-
لج
لغتنامه دهخدا
لج . [ ل َج ج ] (ع اِمص ) ستیزه . ستهندگی . ستیزه کردن . (منتخب اللغات ). لجاجت . (آنندراج ). لجاجت و شق نقیض . (برهان ).- لج افتادن با کسی ؛ با وی بستیزه برخاستن . به لج افتادن .- امثال : اللج شوم : چه رها کن رو به ایوان و کروم کم ستیز اینجا بدان...
-
شکست دادن
لغتنامه دهخدا
شکست دادن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکستن : به دست غلامان مستش دهم به چوب شبانان شکستش دهم . نظامی .|| منهزم کردن . مغلوب کردن . هزیمت دادن . دچار شکست ساختن : هزم ، هزیمت ؛ شکست دادن لشکر دشمن را. (از یادداشت مؤلف ). منهزم کردن . (ناظم الاطباء).
-
گلگون کردن
لغتنامه دهخدا
گلگون کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرخ کردن : شوم جامه ٔ رزم بیرون کنم به می روی پژمرده گلگون کنم . فردوسی .زردرویی میکشم زآن طبعنازک بی گناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم .حافظ.