کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر آن بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بر آن بودن
لغتنامه دهخدا
بر آن بودن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اعتقاد داشتن . عقیده داشتن . معتقد بودن . بصدد بودن . عزم داشتن . تصمیم کردن . سر آن داشتن . آهنگ آن داشتن : بر آنست کاکنون به بندد ترابشاهی همی بد پسندد ترا. دقیقی .بر آنم که امروز پاسخ دهدچو پاسخ به آواز فرخ دهد. ...
-
واژههای مشابه
-
بر بر افکندن
لغتنامه دهخدا
بر بر افکندن . [ ب َ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوند کردن درخت . بارور ساختن . تلقیح : دگر آنکه تا او را [ درخت نخل را ] بر برنیفکنند و پیوند نکنند بر بر نیاورد. (فتوح 3:217). و مأبوره درخت خرماء پیراسته و بر بر افکنده باشد. یعنی پیوند کرده . (فتوح...
-
عرق بر
لغتنامه دهخدا
عرق بر. [ ع َ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) خوی بره . داروئی که عرق باز دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عروس بر
لغتنامه دهخدا
عروس بر. [ ع َ ب َ ] (نف مرکب ) ساقدوش . (ناظم الاطباء).
-
علم بر
لغتنامه دهخدا
علم بر. [ ع َ ل َ ب َ ] (نف مرکب ) بمعنی علم بردار است . (آنندراج ). حامل علم : نی نی به روز عیدی و روز دعاش هست کیخسرو آبدار و سکندر علم برش .خاقانی (از آنندراج ).
-
کلنگ بر
لغتنامه دهخدا
کلنگ بر. [ ک ُ ل َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول است که در بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گنج بر
لغتنامه دهخدا
گنج بر. [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) برنده ٔ گنج . کسی که گنج را برد.
-
کیلان بر
لغتنامه دهخدا
کیلان بر. [ ک ِ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 150 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
که بر
لغتنامه دهخدا
که بر. [ ک ُه ْ ب ُ ] (نف مرکب ) کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند : معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش نادره باشد سماری که بر و صحراگذار.فرخی .
-
گوش بر
لغتنامه دهخدا
گوش بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بُرنده ٔ گوش . قاطع گوش . قطعکننده ٔ گوش . || کسی که به مکرمال کسی را بگیرد. (فرهنگ نظام ). که به دسیسه پول از مردم بگیرد به قصد پس ندادن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گوش بری و گوش بریدن در ذیل ترکیب های گوش شود.
-
گوشت بر
لغتنامه دهخدا
گوشت بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) پوشیده شده از گوشت . از گوشت نو. || پر از گوشت . تنومند. (استینگاس ).
-
گیاه بر
لغتنامه دهخدا
گیاه بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) برنده ٔگیاه . || (اِ مرکب ) داس که بدان دروند. (السامی فی الاسامی ): مِحَشَّة؛ گیاه بر. داس گیاه . (مقدمة الادب زمخشری چ تهران ص 101). داس و علف درو. آلتی باشد آهنین که بدان گیاه و علف را برند و قطع کنند.
-
کره بر
لغتنامه دهخدا
کره بر. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات نوبران شهرستان ساوه . کوهستانی و سردسیر است و 454 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
گالش بر
لغتنامه دهخدا
گالش بر. [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) موضعی در مازندران قرب آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 32).