کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگشتناپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برگشت
لغتنامه دهخدا
برگشت . [ ب َ گ َ / گ ُ ] (اِ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء).
-
برگشت
لغتنامه دهخدا
برگشت . [ ب َگ َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازگشت . رجعت . (ناظم الاطباء). رجوع . مراجعت . انقلاب . (یادداشت دهخدا).- برگشت کار ؛ ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است . (یادداشت دهخدا).|| (اِ مرکب ) آنچه از جمع حساب برگردانند. (ناظم الاطباء). آنچ...
-
ناپذیر
لغتنامه دهخدا
ناپذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) ناپذیرنده . نپذیرنده . ناپذیرا. که قابل نیست . که نمی پذیرد. که قبول نمی کند.ترکیب ها:- آشتی ناپذیر . اجتناب ناپذیر. اصلاح ناپذیر.امکان ناپذیر. اندرزناپذیر. انکارناپذیر. انعکاس ناپذیر. پندناپذیر. تزلزل ناپذیر. جبران ناپذیر....
-
گشت برگشت
لغتنامه دهخدا
گشت برگشت . [ گ َ ب َ گ َ ] (ص مرکب ) پیچ برپیچ . (برهان ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) نام رستنی بود بر هم پیچیده ، مانند ریسمان بهم تافته و از پنج عدد بیشتر نمی باشد و قاطع شهوت است و اگرطفلی در گهواره گریه بسیار کند در زیر او قدری از آن بگذارند آرام ...
-
برگشت دادن
لغتنامه دهخدا
برگشت دادن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . بازگرداندن . پس دادن . اعاده . ارجاع . عودت دادن . و رجوع به برگشت شود.
-
برگشت پذیر
لغتنامه دهخدا
برگشت پذیر. [ ب َ گ َ پ َ ] (نف مرکب ) برگشت پذیرنده . آنچه ممکن است برگشت کند. اعاده پذیر. ارجاع پذیر: اعتبار برگشت پذیر.
-
بی برگشت
لغتنامه دهخدا
بی برگشت . [ بی ب َ گ َ ] (ص مرکب ) که نتوان آنرا بازگشت داد. که نتوان برگرداند.- اعتبار بی برگشت ؛ اعتباری است که نمیتوان آنرا برگرداند. اعتبار غیرقابل فسخ .(فرهنگستان ).
-
نصیحت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
نصیحت ناپذیر. [ ن َ ح َ پ َ ] (نف مرکب ) نصیحت نشنو. مقابل نصیحت پذیر. رجوع به نصیحت پذیر شود.
-
نهایت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
نهایت ناپذیر. [ ن ِ /ن َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) بی پایان . بی انتها. نامحدود.
-
زوال ناپذیر
لغتنامه دهخدا
زوال ناپذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) زوال ناپذیرنده . آنچه فنا نشود. آنچه دوام کند. پایدار. مقابل زوال پذیر: روح جهان زوال ناپذیر است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صورت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
صورت ناپذیر. [ رَ پ َ ] (نف مرکب ) انجام ناشدنی . ناممکن . غیرممکن . نشدنی .
-
چاره ناپذیر
لغتنامه دهخدا
چاره ناپذیر. [ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) علاج ناپذیر. غیرقابل علاج . چاره ناپذیرنده .
-
تباهی ناپذیر
لغتنامه دهخدا
تباهی ناپذیر. [ ت َ پ َ ] (نف مرکب ) تباهی ناپذیرنده . ضد تباهی پذیر. آنکه فسادپذیر نباشد. آنکه فساد در او راه نیابد. || نامیرا. ابدی . همیشه پایدار. ضد فانی و تباهی پذیر. رجوع به تباه و تباهی و دیگر ترکیب های این دو شود.
-
درمان ناپذیر
لغتنامه دهخدا
درمان ناپذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) درمان ناپذیرنده . غیرقابل علاج : تا بدانی کو حکیم است و خبیرمصلح امراض درمان ناپذیر. مولوی .بعد از این خونریز درمان ناپذیرکاندر افتاد ازبلای آن وزیر. مولوی .رجوع به درمان ناپذیر شود.
-
ادراک ناپذیر
لغتنامه دهخدا
ادراک ناپذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) غیرقابل فهم و تعقل .