کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بره کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بره کشی
لغتنامه دهخدا
بره کشی . [ ب َرْ رَ / رِ ک ُ ] (حامص مرکب ) بره کشتن . عمل بره کشتن .- بره کشی داشتن ؛ در گرمی و رواج بودن بازار کالایی . استفاده ٔ زیاد از میزان کردن . (از فرهنگ عوام ).- بره کشی (بره کشان ) فلان دسته است ؛ زمان استفاده های مالی آنان و زمان خوش گ...
-
واژههای مشابه
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب َرْ رَ ] (اِخ ) نام عمه ٔ نبی صلی اﷲ علیه وآله و سلم . (منتهی الارب ). || نام جایی که در آنجا قابیل هابیل را کشت . || نام چاه زمزم است ، و بدین معنی بدون الف و لام آید. || نام دو قریه است در یمامه ، بره ٔ علیا و بره ٔ سفلی . (از منتهی الارب ...
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب َرْ رَ ] (ع ص ) مؤنث بَرّ. زن مهربان . (منتهی الارب ). || (اِمص ) فرمانبرداری ، اسم است بِرّ را. (از منتهی الارب ).
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) هر نوع حلقه از قبیل النگو و گوشوار و خلخال . ج ، بُری ̍، بُرین ، بِرین ، بُرات . || حلقه ٔ مسین یا موئین که در بینی اشتر کنند و زمام در آن بندند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب ُ رَ ] (ع مص ) اقامت نمودن . (از منتهی الارب ). وَبْر. (از اقرب الموارد). و رجوع به وبر شود.
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب ُرْ رَ ] (اِخ ) از اعلام است . و برةبن رآب ، که جحش بن رآب نیزگویند، پدر ام المؤمنین زینب است . (ناظم الاطباء).
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب ُرْ رَ ] (ع اِ) واحد بُرّ. یک گندم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به بُرّ شود.
-
بره بره
لغتنامه دهخدا
بره بره . [ ب ُرْ رَ / رِ ب ُرْ رَ/ رِ ] (ص مرکب ) دارای شیارهای موازی .ناصاف و ناهموار. شکاف دار. (فرهنگ لغات عامیانه ).- بره بره شدن ؛ دارای شیارهای موازی گشتن چنانکه در جاده های خاکی ، ابر و شیر و امثال آن . به قطعاتی از هم جدا شدن . (یادداشت دهخ...
-
کفگیر بره
لغتنامه دهخدا
کفگیر بره . [ ک َ ب َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کفگیر بزرگ فلزین و غیر مشبک که بر سفره نهند و بدان گوشت جدا کنند و پلوو امثال آن به بشقابها کشند. (از یادداشت مؤلف ).
-
زوان بره
لغتنامه دهخدا
زوان بره . [ زَ وام ْ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) لسان الحمل و بارتنگ . (ناظم الاطباء). نام گیاهی است که اطلاق شکم بازدارد و آنرا جرغول و جرغون و خرگوش و خرکول نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به لسان الحمل شود. || ورق کاغذ. (ناظم الاطباء).
-
ابن بره
لغتنامه دهخدا
ابن بره . [اِ ن ُ ب ُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) نان . خبز. (المزهر).
-
جوش بره
لغتنامه دهخدا
جوش بره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب )نام آشی است مشهور که آنرا از خمیر به اندام مثلث ومربع طولانی ساخته ، از گوشت و سبزی و مصالح پر کنند و در آب جوشانند و ماست و کشک بر بالای آن ریخته بخورند، و با جیم و بای فارسی (چوش پره ) آمده است . جوشن بره . (از ب...
-
دم بره
لغتنامه دهخدا
دم بره . [ دُ ب َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه . سکنه ٔ آن 180 تن . ساکنان از طایفه ٔ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دنب بره
لغتنامه دهخدا
دنب بره . [ دُم ْ ب ِ ب َ رَ / رِ / ب َرْ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) دنبره . طنبور. (یادداشت مؤلف ). طنبور معرب از دنب بره ٔ فارسی است . (از المعرب جوالیقی ص 225). رجوع به طنبور و دنبره شود.