کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برطیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برطیل
لغتنامه دهخدا
برطیل . [ ب ِ ] (ع اِ) سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب ). || آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن . آسیازنه . میتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آژینه . اسکنه . (ابن الاعرابی ). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند....
-
جستوجو در متن
-
براطیل
لغتنامه دهخدا
براطیل . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ برطیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به برطیل شود.
-
آسیاآژن
لغتنامه دهخدا
آسیاآژن . [ ژَ ] (اِمرکب ) آژینه . آسیازنه . برطیل . منقار. آس افزون . مِکْوَس . میقعه . || (نف مرکب ) نقار. آسیازن .
-
برطلة
لغتنامه دهخدا
برطلة. [ ب َ طَ ل َ ] (ع مص ) رشوت دادن کسی را. || سنگ برطیل نهادن در زه حوض . (منتهی الارب ).
-
آسیازنه
لغتنامه دهخدا
آسیازنه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ابزار آجیدن سنگ آسیا. آژینه . منقار. میقعه . مِکْوَس . برطیل . آس افزون .
-
آس افزون
لغتنامه دهخدا
آس افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) آس اَفژون . آژینه . آسیازنه . آسیاآژن . سنبه . منقار. مِکْوَس . میقعه . برطیل . نقار. چکوچ . کبیتک .
-
آژینه
لغتنامه دهخدا
آژینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آزینه . آهنی باشد چون کلندی با دندانه های درشت و دسته ٔ چوبین که سنگ آسیا را از درون سوی بدان نقر کنند تا دانه بهتر خرد کند. آسیازَنه . آس افزون . آس افژون . منقار. مِکْوَس . میقعه . بِرطیل . آسیاآژن .
-
رشوت
لغتنامه دهخدا
رشوت . [ رِش ْ وَ ] (از ع ، اِ) رُشْوَت . رشوه و پاره و مزد. (ناظم الاطباء). اتاوه . پاره . رشوه . رشوة. برطیل . بَرْطَلَه . پاره ای که برای برآمدن کاری دهند. (یادداشت مؤلف ). آنچه بر کسی دهند تا کارسازی به ناحق کند، و در فارسی قدیم آنرا پاره گویند....
-
میتین
لغتنامه دهخدا
میتین . (اِ) کلنگ و میله ٔ آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند. (ناظم الاطباء). تبری یا کلنگی بود که بدان کوه و زمین کنند. (لغت فرس اسدی ). کلنگ و تیشه را گویند که بدان زمین کنند. کلنگ و میله ٔآهنین که سنگتراشان بدان سنگ تراشند. (یادداشت مؤلف...