کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بردمیدن
لغتنامه دهخدا
بردمیدن . [ ب َ دَ دَ ] (مص مرکب ) روییدن و سبز شدن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). سر زدن از خاک : همی هر زمان نو برآرد بری چو آن شد کهن بردمد دیگری . اسدی (گرشاسب نامه ص 108).کاش از پی صدهزارسال از دل خاک چون سبزه امید برد...
-
واژههای مشابه
-
جان بردمیدن
لغتنامه دهخدا
جان بردمیدن . [ ب َ دَ دَ ] (مص مرکب ) زنده کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بردمیدگی
لغتنامه دهخدا
بردمیدگی . [ ب َ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر است از بردمیدن . رجوع به بردمیدن شود.
-
فح
لغتنامه دهخدا
فح . [ ف َح ح ] (ع مص ) بردمیدن مار از دهن . (منتهی الارب ). صوت برآوردن مار از دهان . فَحیح . تفحاح . (اقرب الموارد). || دمیدن در خواب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) آواز مار که از دهن وی برآید. (منتهی الارب ). فحیح . (اقرب الموارد).
-
شکر
لغتنامه دهخدا
شکر. [ ش َ ک َ ] (ع مص ) شکیر برآوردن خرمابن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پرشیر گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بسیارشیر شدن شتر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فربه شدن ستور. (منت...
-
استطارة
لغتنامه دهخدا
استطارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) پراکنده شدن . متفرّق گشتن . پرکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || شکافته شدن بُن دیوار. || روائی افزون شدن بازار را. || بردمیدن (فجر، صبح ): استطار الفجر. (منتهی الارب ). || منتشر شدن روشنی . || فاش شدن . (تاج المصادر ب...
-
اشتکار
لغتنامه دهخدا
اشتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتکار ضرع ؛ پرشیر شدن پستان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اشتکار نخل ؛ شکیر برآوردن آن . (منتهی الارب ). اشتکار درخت ؛ شکیر برآوردن آن . (اقرب الموارد)؛ برگ ریزه برآوردن آن . (منتهی الارب ). || اشتکار کَرْم (مو)؛ ...
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ اِ ] (ع مص ) اشکارضرع ؛ پرشیر شدن پستان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اشکار قوم ؛ صاحب شتران بسیارشیر شدن آنان . یا دوشنده ٔ شتران پرشیر گردیدن ایشان . (منتهی الارب ). پرشیر شدن شتران قوم . (از اقرب الموارد). || اشکار نخل ؛ شکیر برآورد...
-
بردمیده
لغتنامه دهخدا
بردمیده . [ب َ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) طلوع کرده : صبحش زبهشت بردمیده بادش نفس مسیح دیده . نظامی . || رسته . روییده : به هر کنجی ریاحین بردمیده نشاط و خرمی در وی کشیده . نظامی .رخی چون سرخ گل نو بردمیده خطی چون غالیه گردش کشیده . نظامی .و رجوع به ب...
-
ضوع
لغتنامه دهخدا
ضوع . [ ض َ ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || برکندن . (منتهی الارب ). || بی آرام کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). هواسیدن یعنی پژمرده و بی آب شدن . || ترسانیدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ...
-
نبت
لغتنامه دهخدا
نبت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). نبات . (اقرب الموارد).هرچه بروید. (مهذب الاسماء). آنچه برویاند آن را خدا. آنچه از رستنیها که از زمین برآید. (از معجم متن اللغة). روییدنی . رستنی . نبا...
-
منفجر
لغتنامه دهخدا
منفجر. [ م ُ ف َ ج ِ ] (ع ص )گشوده شده و چشمه ٔ برآمده . (ناظم الاطباء). شکافته .- منفجر شدن ؛ ترکیدن .- منفجر شدن چشمه ؛ بردمیدن آب از چشمه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ینابیع حکمت از دل او منفجر شود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 162).- منفجر شدن دنبل ؛...
-
حط
لغتنامه دهخدا
حط. [ ح َطط ] (ع اِمص ) کمی . || نازکی بدن و نرمی آن . (منتهی الارب ). || (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || از بالا به زیر آوردن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). فرودآوردن به نشیب و فرونهادن . به نشیب آوردن . || فروکشید...