شکر. [ ش َ ک َ ] (ع مص ) شکیر برآوردن خرمابن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پرشیر گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بسیارشیر شدن شتر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فربه شدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکیر برآوردن درخت و شاخه بردمیدن از بن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پادار خاک شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.