کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برتری داشتن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مزیت داشتن
لغتنامه دهخدا
مزیت داشتن . [ م َ زی ی َ ت َ ] (مص مرکب ) فزونی و برتری داشتن . (ناظم الاطباء). ترجیح داشتن : قول او بر فعل او رجحان و گفتار بر کردار مزیت دارد. (کلیله و دمنه ).
-
رجحان داشتن
لغتنامه دهخدا
رجحان داشتن . [ رُ ت َ ] (مص مرکب ) چربیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ترجیح داشتن . برتری داشتن . مزیت داشتن . فزون آمدن . افزون آمدن . تفوق داشتن . فضیلت داشتن : قول او بر فعل ... رجحان دارد. (کلیله و دمنه ).
-
فضل داشتن
لغتنامه دهخدا
فضل داشتن . [ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) برتری داشتن . ترجیح داشتن . بهتر بودن : حکمت و علم بر محال و دروغ فضل دارد چو بر حنوط بخور. ناصرخسرو.آدمی فضل بر دگر حیوان بجوانمردی و ادب دارد.سعدی .
-
تفوق داشتن
لغتنامه دهخدا
تفوق داشتن . [ ت َ ف َوْ وُ ت َ ] (مص مرکب ) برتری و رجحان داشتن بر کسی یا چیزی . مزیت داشتن : ز نقش پای تو معراج سربلندیهاست زمین هزار تفوق بر آسمان دارد. میرنجات (از آنندراج ).رجوع به تفوق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تفوق
لغتنامه دهخدا
تفوق . [ ت َ ف َوْ وُ ] (ع مص ) فراخی نمودن در عیش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فواق فواق مکیدن بچه شیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشیدن چیزی بعد چیزی . (از اقرب الموارد). || فواق به فواق دوش...
-
هنرپروری
لغتنامه دهخدا
هنرپروری . [ هَُ ن َ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) پروردن و تربیت کردن هنرمندان را. هنر را بزرگ داشتن . کوشش برای هنر : نجوید کسی بر کسی برتری مگر از طریق هنرپروری .نظامی .
-
شرف داشتن
لغتنامه دهخدا
شرف داشتن . [ ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) آبرو و عزت داشتن . دارای حرمت و ناموس بودن . بزرگواری و مرتبت داشتن . برتری داشتن : آسمان قدری که تا گشته وجودش بر زمین از وجود او شرف دارد زمین بر آسمان . امیر معزی (از آنندراج ).تو آن شاهی که از شاهان به تو قدر...
-
چربیدن
لغتنامه دهخدا
چربیدن . [ چ َ دَ ] (مص جعلی ) غالب شدن . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). غالب آمدن بر چیزی . (آنندراج ). غالب شدن و مظفر شدن . (ناظم الاطباء). غلبه کردن : چربیدن زور کسی بر کسی ؛ برتر آمدن . فائق شدن : گر بپرم بر فلک شاید که میمون طایرم ور بچربم ب...
-
ترجیح
لغتنامه دهخدا
ترجیح . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . (مصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ). دادن کسی را راجح و مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که ... کسانی را که در کار...
-
امتیاز
لغتنامه دهخدا
امتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پاک...
-
باور
لغتنامه دهخدا
باور. [ وَ ] (اِ) قبول . تصدیق سخن . (برهان قاطع). گمان میکنم از حرف «بَ» و «آور» بمعنی یقین مرکب است . (یادداشت مؤلف ). مخفف بآور است . (فرهنگ رشیدی ). قبول داشتن . (غیاث اللغات ). و کسانی که به ضم «واو» خوانند خطاست . (آنندراج ). اصل این کلمه از ر...
-
تقدیم
لغتنامه دهخدا
تقدیم . [ ت َ ] (ع مص ) در پیش شدن و فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ). در پیش شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). پیش درآمدن ، منه قوله تعالی : لا تقدموا بین یدی اﷲ و رسوله . (قرآن 1/49) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا...
-
استعلاء
لغتنامه دهخدا
استعلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بلند گردیدن روز. (منتهی الارب ). || بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). بلندی . بزرگوار شدن . (غیاث ). علو. (زوزنی ). تعالی . ارتفاع : و علی للاستعلاء ابوعلی با گوشه ای نشست تا رایات ناصرالدین ... رسید روی بخدمت نهاد ...
-
برسر
لغتنامه دهخدا
برسر. [ ب َ س َ ] (ق مرکب ) باضافه . بعلاوه .اضافه بر آن . علاوه برآن . فضله . زیادتی : برآمد چهل سال و برسر دو ماه که تا بر نهادم ز شاهی کلاه . فردوسی .چو سی سال بگذشت برسر دو ماه پراکنده شد فر و اورند شاه . فردوسی .هرچه باید در آدمی زهنرداشت آن جمل...
-
ترقی
لغتنامه دهخدا
ترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍...