کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برادری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برادری
لغتنامه دهخدا
برادری . [ ب َ دَ ] (حامص ) برادر بودن . اخوت . اخاء. اخاوت . (یادداشت بخط مؤلف ). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی . (منتهی الارب ) : آئین برادری وشرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری . سعدی .|| مساوات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
برادری کردن
لغتنامه دهخدا
برادری کردن . [ ب َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همچون برادر با دیگری رفتار کردن . اخوت نمودن . (فرهنگ فارسی معین ). اخوت کردن و محبت اخوت با کسی معمول داشتن . (از ناظم الاطباء). || به مساوات عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
اخاء
لغتنامه دهخدا
اخاء. [ اِ ] (ع مص ) مؤاخاة. اخاوت . اخوّت . وِخاء. برادری . برادری کردن با کسی . با هم برادری گرفتن . || دوست گردیدن .
-
تآخی
لغتنامه دهخدا
تآخی . [ ت َ ] (ع مص ) برادری کردن دو گروه باهم . (منتهی الارب ).
-
وخاء
لغتنامه دهخدا
وخاء. [ وِ ] (ع مص ) اخاء. برادری کردن . اخوت . مواخات . مواخاة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
قطیعة
لغتنامه دهخدا
قطیعة. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) بریدن خویشی و گسستن پیوند برادری .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَطْع شود.
-
قاطع رحم
لغتنامه دهخدا
قاطع رحم . [ طِ ع ِ رَ ح ِ ] (ص مرکب ) کسی که خویشی راببرد و پیوند برادری را گسسته کند. (ناظم الاطباء)
-
مؤاخات
لغتنامه دهخدا
مؤاخات . [ م ُ آ ] (ع مص ، اِمص ) مواخات .با هم برادری داشتن . (غیاث ). رجوع به مواخات شود.
-
متآخی
لغتنامه دهخدا
متآخی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) متحدشده بواسطه ٔ اخوت و برادری کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تَآخی شود.
-
اخاوة
لغتنامه دهخدا
اخاوة. [ اِ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. اخوت . وِخاء. مؤاخات . برادر شدن . || دوست شدن .
-
معاینة
لغتنامه دهخدا
معاینة. [ م ُ ی َ ن َ ] (ع مص ) رویاروی چیزی را دیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادرزوزنی ). دیدن به چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به چشم دیدن . عِیان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معاینه شود. - امثال :لیس الخبر کلمعاینة. (حدیث )....
-
مؤاخاة
لغتنامه دهخدا
مؤاخاة. [ م ُ آ ] (ع مص ) برادر یا دوست گردیدن کسی را.(از اقرب الموارد). برادر گرفتن کسی را و دوست شدن .(ناظم الاطباء). برادر و دوست شدن . (منتهی الارب ). باکسی برادری گرفتن . (المصادر زوزنی ). با کسی برادری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مو...
-
مواخات
لغتنامه دهخدا
مواخات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مؤاخات . مؤاخاة. برادری کردن و برادر گرفتن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ). برادری و برادری گرفتگی و اخوت . (ناظم الاطباء). اخاء. اخاوت . وخاء. محالفه . برادر شدن . برادری . برادر گرفتن کسی را. صیغه ٔ برادری با کسی خواندن...