کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدل الخلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی بدل
لغتنامه دهخدا
علی بدل .[ ع َ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد، شهرستان بیجار. واقع در 9 هزارگزی شمال باختری شهر بیجار، و 6 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بیجار به سنندج . ناحیه ای است تپه ماهور و سردسیر و دارای 235 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول...
-
حصارک بدل
لغتنامه دهخدا
حصارک بدل . [ ح ِ رَ ک ِ ب َ ] (اِ مرکب ) آهنگی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به حصاری شود.
-
نسخه بدل
لغتنامه دهخدا
نسخه بدل . [ ن ُ خ َ / خ ِ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) صورتی دیگر ازکلمه یا کلامی در نسخه ای دیگر از کتابی و از آن بدین صورت «خ . ل .» یا «ن ل » رمز کنند. (یادداشت مؤلف ).- نسخه بدل کسی بودن ؛ به او شباهتی تام و تمام داشتن . کاملاً بدو شبیه بودن . حرکات و ...
-
بدل چینی
لغتنامه دهخدا
بدل چینی . [ ب َ دَ ] (اِ مرکب )سفالینه که بر روی آن لعابی از شیشه کنند. کبود آن را فیروزه ای و زرد آن را ذرتی گویند. (یادداشت مؤلف ). نام عمومی هر نوع ظرف سفالی که از گل رس معمولی ساخته شده و بر آن لعابی از اکسید قلع داده باشند. (از دایرة المعارف ف...
-
حرف بدل
لغتنامه دهخدا
حرف بدل . [ ح َ ف ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) شمس قیس گوید: کافی است اعجمی که در وصل بدل همزه ٔ ملینه در لفظ آرند چنانکه بندگک و بندگی و بندگان و دایگک و دایگی و دایگان . (المعجم فی معاییراشعارالعجم ص 172). و رجوع به حروف بدل و «گ » شود.
-
حسرت بدل
لغتنامه دهخدا
حسرت بدل . [ ح َ رَ ب ِ دِ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، آنکه دیری آرزوی چیزی داشته است : حسرت بدلم کچل خدیجه .
-
حروف بدل
لغتنامه دهخدا
حروف بدل . [ح ُ ف ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرفهائی که قابل تبدیل به حرف دیگر هستند، در هنگام ادغام و یا درغیر ادغام . قسم اول چهارده حرفند که همان حروف زائد(حروف سئلتمونیها) میباشد به استثنای سین و به اضافه ٔ ج ذ ط ص ز. و فیروزآبادی صاحب ق...
-
حب بدل
لغتنامه دهخدا
حب بدل . [ ح َب ْ ب ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (افیون ) حب ترک تریاک . حکیم مؤمن گوید: جهت درد سر مزمن و ضعف معده و جگر نافع و قاطع عادت افیون است . صفت آن : تاتوره ٔ سیاه ، زنجبیل ، ریوند چینی به قدر نخودی بسازند. از یک تا دو سه عدد بقدر م...
-
جامه بدل کردن
لغتنامه دهخدا
جامه بدل کردن . [ م َ / م ِ ب َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر شکل کردن و از رنگی برنگی برآمدن . (آنندراج ). تغییر لباس دادن . (ناظم الاطباء) : هزار بار اگر جامه را بدل سازدنمیخوریم ز تلبیس روزگار فریب .سالک یزدی (از آنندراج ).
-
شانه بدل کردن
لغتنامه دهخدا
شانه بدل کردن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معمول زنان ولایت (ایران ) است چنانچه دستار بدل کردن معمول مردان . (بهار عجم ) (آنندراج ). معمول زنان فارس است چنانکه دستار بدل کردن معمول مردان . (ارمغان آصفی ) : شانه ٔ ژولیده مویی کرده با مجنون...
-
داغ بدل نهادن
لغتنامه دهخدا
داغ بدل نهادن . [ ب ِ دِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تحمل رنج کردن . || کنایه از صبر و شکیبائی است مال تلف شده را. (از لغت محلی شوشتر). || گرفتن معشوق دیگری . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).- داغ بدل نهادن کسی را ؛ در حسرت و آرزوی چیزی نهادن او را.- داغ...
-
ده نو حاج بدل بک
لغتنامه دهخدا
ده نو حاج بدل بک . [ دِه ْ ن َ ب َ دَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 2هزارگزی خاور نیشابور. دارای 453 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
حال
لغتنامه دهخدا
حال . (ع اِ) کیفیت . چگونگی . وضع. هیأت . گونه . شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق . هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری ̍. طِب ْء. شأن . بال . دأب . قِندِد. قِندید. اهلوب . طبع. فتن . بلولة. (منتهی الارب ). بُلُلة. خلد...