داغ بدل نهادن . [ ب ِ دِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تحمل رنج کردن . || کنایه از صبر و شکیبائی است مال تلف شده را. (از لغت محلی شوشتر). || گرفتن معشوق دیگری . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
- داغ بدل نهادن کسی را ؛ در حسرت و آرزوی چیزی نهادن او را.
- داغ کسی را بدل کسی نهادن ؛ عزیزی ازو کشتن : داغ پسرت را به دلت می نهم ؛ او را میکشم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.