کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخیل شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخیل شدن
لغتنامه دهخدا
بخیل شدن . [ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زفت و ممسک شدن . بخیل گشتن . تشدد. لحز. حصر. (تاج المصادر بیهقی ). استقفال . تلحز.(منتهی الارب ). اکداء. (یادداشت مؤلف ) : چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل .سعدی (بوستان ).
-
جستوجو در متن
-
استقفال
لغتنامه دهخدا
استقفال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بخیل شدن . (منتهی الارب ).
-
ابخال
لغتنامه دهخدا
ابخال .[ اِ ] (ع مص ) بخیل یافتن کسی را. زفت دیدن کسی را. || به بخل ، به بخیلی ، به زفتی نسبت کردن . || بخیلی کردن . || بخیل شدن .
-
ارتزاز
لغتنامه دهخدا
ارتزاز.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) ترنجیده شدن . || پشیمان شدن . || درنشستن تیر به نشانه . (منتهی الارب ). || استوار شدن چیزی در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || ثابت بودن بجائی . || بخیلی کردن . (منتهی الارب ). بخیل شدن .
-
کنبثة
لغتنامه دهخدا
کنبثة. [ کَم ْ ب َ ث َ ] (ع مص ) درترنجیدن . درشت و درترنجیده شدن و منقبض شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بخیل گشتن . (ناظم الاطباء).
-
ضیق
لغتنامه دهخدا
ضیق . [ ض َ / ضی ] (ع مص ) تنگ شدن . (منتخب اللغات ) (تاج المصادر) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (دهار). || بخیل شدن مرد. || نگنجیدن چیز در چیزی . (منتهی الارب ).
-
لحز
لغتنامه دهخدا
لحز. [ ل َ ح َ ] (ع مص ) زفت و دشوارخوی گردیدن . (منتهی الارب ). بخیل شدن . (تاج المصادر).
-
حصر
لغتنامه دهخدا
حصر. [ ح َ ص َ ] (ع مص ) تنگ دل شدن . (آنندراج ). || بسته شدن در سخن گفتن . (زوزنی )(آنندراج ). || بخیل بودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) تنگدلی . || بخل . || بستگی در سخن . (ناظم الاطباء).
-
عقص
لغتنامه دهخدا
عقص . [ ع َ ق َ ] (ع مص ) بدخوی شدن . (از منتهی الارب ). بخیل شدن و بدخوی گشتن . (از اقرب الموارد). بخیلی کردن و بدخو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیچان گردانیدن شاخ گوسپند. (منتهی الارب ). «اعقص » بودن تکه و «تیس ». (از اقرب الموارد). || حرون و سر...
-
اجبال
لغتنامه دهخدا
اجبال . [ اِ ] (ع مص ) بکوه شدن مردم : اجبلوا؛ بکوه رفتند. (منتهی الارب ). || بسختی زمین رسیدن . بزمین سخت رسیدن . به تُرس رسیدن در کندن . (تاج المصادر). به دِج رسیدن : اَجْبَل َ الحافر. (منتهی الارب ). || نرم آهن شدن . آهنشان نرم گشتن (ظاهراً بمعنی ...
-
تحزق
لغتنامه دهخدا
تحزق . [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) سخت بخیل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تقبض . (اقرب الموارد).
-
حجی
لغتنامه دهخدا
حجی . [ ح َ جا ] (ع مص ) از اضداد است . فعل آن از باب سمع یسمع در منتهی الارب آمده و مصدر آن نیامده است . مولع و حریص شدن .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || لازم گرفتن چیزی را. (از ناظم الاطباء). ملازم گرفتن . || بخیل شدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ...
-
چاکری کردن
لغتنامه دهخدا
چاکری کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوکری کردن . خدمتگری کردن . ملازم خدمت کسی بودن یا شدن : نیرزد بخیل آنکه نامش بری و گر روزگارش کند چاکری .سعدی (از آنندراج ).
-
کزازة
لغتنامه دهخدا
کزازة. [ ک َ زَ ] (ع مص ) کُزوزَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خشک شدن و درترنجیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خشک شدن و منقبض شدن . (از اقرب الموارد). || تندمزه گردیدن . || بخیل و کم خیر شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ت...