کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحرف آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحرف آمدن
لغتنامه دهخدا
بحرف آمدن . [ ب ِ ح َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + حرف + آمدن ) به سخن آمدن . لب به سخن گشودن چنانکه طفل به سخن درآید و زبان آموزد. و رجوع به حرف شود. || به سخن آغاز کردن پس از سکوت عمدی .
-
واژههای مشابه
-
حرفاً بحرف
لغتنامه دهخدا
حرفاً بحرف . [ ح َ فَم ْ ب ِ ح َ ] (ع ق مرکب ) کلمه به کلمه : در هر بابی از آن تجاوزنکنند و حرفاً بحرف نویسند. (تاریخ غازانی ص 235).
-
جستوجو در متن
-
کوک شدن
لغتنامه دهخدا
کوک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) موافق شدن ساز با سازی . (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). || منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیله ٔ پیچاندن فنر مخصوص...
-
حرف
لغتنامه دهخدا
حرف . [ ح َ ] (ع اِ) حد. لب . کنار. کناره . لبه . کرانه . (منتهی الارب ). تیزی . (ترجمان عادل ) (منتهی الارب ). شفا. جانب . طرف . (منتهی الارب ): حرف جبل ؛ تیزی سر کوه . (منتهی الارب ). || کناره ٔ شمشیر. حد سیف . ج ، حِرَف . || ناقه ٔ استوار و باریک ...
-
قلم
لغتنامه دهخدا
قلم . [ ق َ ل َ ] (ع مص ) چیدن و تراشیدن ناخن و جز آن را. (منتهی الارب ). || قطع کردن . (اقرب الموارد). در اقرب الموارد قلم به فتح اول و سکون دوم را قطع کردن چیزی و چیدن ناخن معنی کرده است .- قلم شدن ؛ دو نیمه شدن . قطع شدن . شکسته شدن . از یکدیگر ج...
-
طالوت
لغتنامه دهخدا
طالوت . (اِخ ) نام پادشاهی عجمی . و حق تعالی داود را وارث ملکش فرمود. (منتهی الارب ).و نام سرداری از بنی اسرائیل که سقا بود، با جالوت نام کافر جنگ کرده ، داود علیه السلام که از سپاهیان طالوت بود، جالوت را کشت . طالوت وعده ها که از داود کرده بود، از آ...
-
ارد اول
لغتنامه دهخدا
ارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی 56 و برخی 55 ق . م . نوشته اند ولی ظن قوی میرود که دومی صحیح تر است . اُرُد نخستین شاه ایران است که در زمان سلط...
-
ذوالقرنین ثانی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآن خبر از زمانهائی میدهد که تواریخ دسترس فعلی بشر از آن خبری ندارد و ذوالقرنین رومی را همان...
-
خشایارشا
لغتنامه دهخدا
خشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بتخت نشست نخست با لشکری عازم مصر شد و با وجود مقاومت سخت مصریان شورش آن ناحیه را فرونشاند کی...