کوک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) موافق شدن ساز با سازی . (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). || منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیله ٔ پیچاندن فنر مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). جمع شدن فنر و وسایل کوکی بوسیله ٔ کلید برای کار کردن آن . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || در تداول عامه ، از جا دررفتن . متغیر شدن . (فرهنگ فارسی معین ). خشمناک شدن . به خشم آمدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عصبانی شدن و از کوره دررفتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || بحرف آمدن شخص ساکت . (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.