کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحث کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحث کردن
لغتنامه دهخدا
بحث کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . واکاویدن . || گفتگو کردن . مباحثه کردن . حجت آوردن . (ناظم الاطباء). || مباحثه . مطارحه . حجت آوردن : گفت تو بحث شگرفی می کنی معنیی را بند حرفی می کنی . مولوی .با طایفه ٔ دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی ک...
-
واژههای مشابه
-
کج بحث
لغتنامه دهخدا
کج بحث . [ ک َ ب َ ] (ص مرکب ) یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین ) : مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مراماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست .صائب (از آنندراج ).
-
جر و بحث شدن
لغتنامه دهخدا
جر و بحث شدن . [ ج َرْ رُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجادله را بدرازاکشاندن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع بجر و بحث شود.
-
جستوجو در متن
-
بگومگو کردن
لغتنامه دهخدا
بگومگو کردن . [ ب ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جر و بحث کردن .مباحثه . مجادله . مشاجره . محاجه کردن . گفتگو کردن .
-
فقاه
لغتنامه دهخدا
فقاه . [ ف ِ ] (ع مص ) با یکدیگر بحث کردن در علم فقه . (آنندراج ).
-
جدل کردن
لغتنامه دهخدا
جدل کردن . [ ج َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباحثه نمودن . (ناظم الاطباء). یک و دو کردن . (یادداشت مؤلف ). محاجه کردن . بحث کردن . جنگ کردن . منازعه نمودن . (ناظم الاطباء). خصومت و دشمنی کردن . جنگ و نزاع کردن : حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر اوور بحق گف...
-
بپا کردن
لغتنامه دهخدا
بپا کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپای کردن . بر پا کردن . سر پا نگاه داشتن . بلند کردن . افراختن .- خیمه بپا کردن . || شروع کردن . راه انداختن . قائم ساختن : این سخن پایان ندارد ای کیابحث بازرگان و طوطی کن بپا. مولوی .- هنگامه بپا کردن ؛ معرکه...
-
قیل و قال کردن
لغتنامه دهخدا
قیل و قال کردن . [ ل ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) کنایه از بحث و مباحثه و گفتگو کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || داد و فریاد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قال و قیل شود.
-
جدال کردن
لغتنامه دهخدا
جدال کردن . [ ج ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بحث . مناظره . گفتگو : ای حجت بقعه ٔ خراسان با دیو مکن جدال چندین .ناصرخسرو.
-
درکاویدن
لغتنامه دهخدا
درکاویدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . بحث کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کاویدن شود.
-
کرسیدن
لغتنامه دهخدا
کرسیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) کرشیدن . کریسیدن . (فرهنگ فارسی معین ). فروتنی کردن . || فریب دادن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشیدن و کریسیدن شود. || کوشیدن . کوشش کردن . سعی کردن . جهد نمودن با همه ٔ توانایی . || بحث کردن . مباحثه و منازعه...
-
خلاصه کردن
لغتنامه دهخدا
خلاصه کردن . [ خ ُ ص َ / ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مختصر کردن . نتیجه ٔ بحث کلی را درآوردن . آنچه منظور از کلام طویلی است نشان دادن . حشو و زواید مطلبی را زدن . غرض کلامی را بیان کردن . کوتاه کردن . تخلیص . تلخیص . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مباحثه
لغتنامه دهخدا
مباحثه . [ م ُ ح ِ ث َ / ث ِ ] (از ع ، مص ) بحث و جدال و مجادله . (از ناظم الاطباء). با یکدیگر پژوهیدن علم . مطارحه . مفاقهه . با یکدیگر بحث کردن . مناظره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گفتگو کردن بر سر موضوعی یا مسأله ای و بخصوص در مسائل علمی و نظر...