کرسیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) کرشیدن . کریسیدن . (فرهنگ فارسی معین ). فروتنی کردن . || فریب دادن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشیدن و کریسیدن شود. || کوشیدن . کوشش کردن . سعی کردن . جهد نمودن با همه ٔ توانایی . || بحث کردن . مباحثه و منازعه نمودن . || دره کشیدن . || چین خوردن . || فراهم آوردن و جمع کردن . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.